عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

دشمن جان... "عماد خراسانی"

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم

از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

 

غمم این است که چون ماه نو انگشت نمایی 

ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم

 

دم به دم حلقه این دام شود تنگتر و من

دست و پایی نزنم خود ز کمندت نرهانم

 

سرپر شور مرا نه شبی ای دوست به دامان

تو شوی فتنه ساز دلم و سوز نهانم

 

ساز بشکسته ام و طائر پر بسته نگارا

عجبی نیست که این گونه غم افزاست فغانم

 

نکته عشق ز من پرس به یک بوسه که دانی

پیر این دیر جهان مست کنم گر چه جوانم

 

سرو بودم سر زلف تو بپیچید سرم را 

یاد باد آن همه آزادگی و تاب و توانم

 

آن لئیم است که چیزی دهد و باز ستاند

جان اگر نیز ستانی ز تو من دل نستانم

 

گر ببینی تو هم آن چهره به روزم بنشینی

نیم شب مست چو بر تخت خیالت بنشانم

 

که تو را دید که در حسرت دیدار دگر نیست

آری آنجا که عیان است چه حاجت به بیانم؟

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.