ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بوسه ی آخر کجا و من کجا و او کجا؟
شعله و خاکسترش را زد به جانم بی وفا
در دلم پنداشتم با من هوای دیگرست
از خودش من را رها از هر رها تا هر رها
سوق و سوی من به سمت منزل او می رود
او ز من دوری گزیند تا شود آخر جدا
بت کده جای عبادت بر دلان کافر است
کفر من در او شود هر آینه قهر خدا
شور شیدایی دل در بزم ناز چشم اوست
او به دنبال خیالی تا کند بر من جفا
جان من این جان ناقابل بگیر و خنده کن
بر من خونین جگر زهری بنوشان از بلا
چون شراب تلخ تو بهتر از آن انگور ناب
در خم زلف سیاهت مبتلایم مبتلا
خواهد او هر بوسه ای از بهر خون خواهی دل
گوشه ای از آن شکر بر من ندارد او روا