عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

زندگی نامه ظهیرالدین فاریابی...

 

ظهیرالدین فاریابی

 

 

 

ظهیرالدین ابوالفضل طاهربن محمد فاریابى شاعر استاد و سخن‌سراى بلیغ پایان قرن

ششم و یکى از جملهٔ قصیده‌سرایان و غزلگویان بزرگ است. تخلص او هم مانند گروهى 

از شاعران هم‌عصرش به‌نام او است. مولدش فاریاب از اعمال جوزجان نزدیک بلخ و در 

مغرب جیحون بود و شش منزل تا بلخ فاصله داشت. 

عهد جوانى شاعر در این شهر و در نیشابور گذشت و او در این مدت به کسب علوم و 

اطلاعات مختلف علمى و ادبى اشتغال داشت و ضمناً فرمانرواى محلى خراسان 

طغانشاه بن‌مؤید آى‌اَبه را مدح مى‌کرد، و در حدود سال ۵۸۲ آن شهر را ترک گفت و به 

اصفهان رفت و در آنجا به خدمت صدرالدین خجندى از رؤساى آل خجند اصفهان (م ۵۹۲) 

رسید و مدتى در آن شهر باقى ماند و سپس عزیمت مازندران و آذربایجان کرد و از این 

پس چند تن از پادشاهان و رجال را مدح گفت مانند: اصفهبد اردشیر از مشاهیر ملوک 

آل باوند مازندران و طغرل‌بن ارسلان آخرین پادشاه سلجوقى عراق (م ۵۹۰) و اتابک 

قزل‌ارسلان (م ۵۸۷) و اتابک محمدبن ایلدگز جانشین او. ظهیر با این دو اتابک اخیر رابطهٔ 

نزدیکى داشت و آن دو را در قصاید متعددى ستود.

   

نوشته‌اند که ظهیر در پایان عمر ترک ملازمت سلاطین گفت و به طاعت و علم مشغول گشت و در تبریز ساکن بود تا در سال ۵۹۸ به‌درود حیات گفت و در مقبرهٔ سرخاب تبریز مدفون شد.

 

بعد از ظهیر ناقدان سخن دربارهٔ او چندان غلو و مبالغه داشتند که حتى او را بر انورى نیز برترى مى‌نهادند، بحث دربارهٔ تفضیل او و انورى بر یکدیگر گاه به استفتاء از مشاهیر سخنوران عصر مى‌کشید چنانکه فضلاى کاشان از مجدالدین همگر سؤال کردند و جواب او را در ذکر انورى آورده‌ایم.

 

علت مقایسهٔ ظهیر با انورى آن است که او در حقیقت دنبالهٔ روش انورى و هم کسوتان او را که نسل مقدم یا معاصر شاعر بوده‌اند، پیش گرفته و به کمال رسانده بود. سخن او مانند همان دسته از شاعران که انورى مقدم همه است، روان و پر از معانى دقیق است. سخن ظهیر در عین آنکه در کمال لطافت و روانى است، استوار و برگزیده و فصیح و داراى معانى و الفاظ صریح مى‌باشد. خوانندهٔ دیوان او جز در چند مورد معدود کمتر به موارد معقد برمى‌خورد و آن موارد هم از حیث غموض و ابهام به هیچ روى به اشعار شعراى معاصر او در عراق و آذربایجان نمى‌رسد.

 

در همان حال که ظهیر التزام ردیف‌هاى مشکل مى‌کند سخن او سهل و ردیف‌ها مغلوب قدرت او در بیان هستند و هیچ‌گاه در برابر جودت قریحهٔ او یاراى اخلال در معانى ندارند. قدرت او در مدح بسیار است و او در این مورد خلاق معانى گوناگون و قادر بر مبالغه‌هاى شگفت‌انگیز و ایراد معانى و مضامین بدیع است.

 

وقتى به غزل‌هاى ظهیر برسیم کمال قدرت او را در شعر آشکار مى‌بینیم. او در یکى از قصاید خود از جنس غزل، در همان حال که بهتر از اجناس دیگر شعر دانسته، اظهار تنفر و بیزارى کرده و گفته است:

 

ز شعر جنس غزل بهترست و آن هم نیست            

بضاعتى که توان ساختن از آن بنیاد

 

بناى عمر خرابى گرفت چند کنم               

ز رنگ و بوى کسان خانهٔ هوس‌آباد

 

مرا از آنچه که شیرین لبیست در کشمیر   

مرا از آنچه که سیمین‌بریست در نوشاد

 

با این حال ظهیر نتوانست خود را از سرودن غزل‌هاى دل‌انگیز و شیوا بازدارد. وى در این نوع شعر روش شاعران اواسط قرن ششم راکه عبارت بود از توجه بیشترى به ایراد معانى لطیف و الفاظ نرم و هموار در غزل، ادامه داد و در این راه از همهٔ متقدمان پیش افتاد تا به‌جائى که باید گفت ظهیر واسطهٔ میان انورى و سعدى در تکامل غزل شمرده مى‌شود.

 

دیوان ظهیر یک‌بار در تهران به‌خط نستعلیق و چاپ سنگى طبع شد. این نسخهٔ چاپى ممزوجى است از آثار ظهیر فاریابى و شمس طبسى و حتى اسم شمس در پایان بعضى از قصاید نیز آمده است و ناشر که نمى‌دانست شمس طبسى کیست تصور کرده بود که ظهیر فاریابى در جوانى شمس تخلص مى‌کرد! بسیارى از غزل‌ها نیز که در این دیوان چاپى به اسم ظهیر فاریابى طبع شده، از شاعرى است به‌نام ظهیر اصفهانى که در عهد صفویان مى‌زیسته است. به‌همین سبب طبع مجددى از دیوان ظهیر لازم به‌نظر مى‌آید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.