ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دل
و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا
ندانند حریفان که تو منظور منی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو
همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی
کنم ار سایه به من برفکنی
بنده
وارت به سلام آیم و خدمت بکنم
ور
جوابم ندهی میرسدت کبر و منی
مرد
راضیست که در پای تو افتد چون گوی
تا
بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی
مست
بی خویشتن از خمر ظلومست و جهول
مستی
از عشق نکو باشد و بی خویشتنی
تو
بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ
باغبان
بیند و گوید که تو سرو چمنی
من
بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن
غالب
الظن و یقینم که تو بیخم بکنی
خوان
درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا
چرب زبانی کن و شیرین سخنی