ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود
بر سر من عید چون آوار میآید فرود
میدهم خود را نوید سال ِ بهتر، سالهاست
گرچه هر سالم بهتر از پار میآید فرود
در دل من خانه گیرد، هر چه عالم را غم است
میرسد وقتی به منزل، بار میآید فرود
رنگ راحت کو به عمر، این تیر پرتاب اجل؟
میگریزد سایه، چون دیوار میآید فرود
شانه زلفش را به روی افشاند و بست از بیم چشم
شب چو آید، پرده خمّار میآید فرود
بهر یک شربت شهادت، داد یک عمرم عذاب
گاه تیغ مرگ هم دشوار میآید فرود
وارثم من تخت ِ عیسی را، شهید ثالثم
وقت شد، منصور اگر از دار میآید فرود
بر سر من عید چون آوار میآید، امید!
بس که همپایش غم و ادبار میآید فرود...
با همه ی بی سر و سامانیم
باز به دنبال پریشانیم
طاقت فرسودگیم هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه طوفانیم
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانیم
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیم
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام
خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ، ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام
حرف بزن ، حرف بزن ، سالهاست
تشنه یک صحبت طولانی ام
ها ... به کجا می کشیم خوب من؟
ها ... نکشانی به پشیمانی ام
من از نهایت شب حرف می زنم
من
از نهایت تاریکی
و
از نهایت شب حرف می زنم
اگر
به خانه من آمدی
برای
من ای مهربان
چراغ
بیاور
و
یک دریچه که از آن
به
ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
"این شعر روی سنگ قبر فروغ نوشته شده"
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی
که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان
خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن
که از آب بقا جویند عمر جاودانی را
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا
همه
لرزش دست و دلم
از آن بود
که عشق
پناهی گردد
پروازی نه
گریزگاهی گردد
آی عشق آی عشق
چهره ی آبیت پیدا نیست
و خنکای مرهمی
بر شعله ی زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون
آی عشق آی عشق
چهره ی سرخت پیدا نیست
غبار تیره ی تسکینی
بر حضور وَهن
و دنجِ رهایی
بر گریز حضور
سیاهی
بر آرامش آبی
و سبزه ی برگچه
بر ارغوان
آی عشق آی عشق
رنگ آشنایت
پیدا نیست
بینوایی، شیخ حسن را دید و دامانش گرفت
شیخ گفتا: «ای برادر این عبا، افسار نیست؟»
گفت: «میدانم، ولی دارم سؤالی از شما»
گفت: «اکنون فرصتِ پاسخ، در این دیدار نیست»
گفت: « از فقر و گرانی، جان ما آمد به لب »
گفت: «میدانم، گرانی قابل انکار نیست»
گفت: «میدانی حسن؟ پس زودتر کاری بکن»
گفت: «مشغولم، ولی سخت است، ره هموار نیست»
گفت: «پس این قیمت بازار را تثبیت کن»
گفت: «با بازار، ما را قدرت پیکار نیست»
گفت: «حرفی لااقل از قطع یارانه نزن»
گفت: «اما در خزانه، درهم و دینار نیست»
گفت: «پس کِی میگشاید آن کلیدت قفلها؟»
گفت: «بیتابی مکن، صبرت چرا بسیار نیست؟»
گفت: «صبر ما گذشت از حضرت ایوب هم»
گفت: «عمر نوح پیدا کن، اگر دشوار نیست!»
گفت: «دیدار اوباما را نرفتی، پس چرا؟»
گفت: «ما را رخصت این وصل در انظار نیست!»
گفت: «پس کِی بشکند این حلقهی تحریمها؟»
گفت: «دشوار است، کار یک نفر، یک بار نیست!»
گفت : «شیخا! پس چه شد آزادی زندانیان؟»
گفت: «با حکم قضایی، هیچ ما را کار نیست»
گفت: «اکنون مصلحت را در چه میبینی حسن؟»
گفت: «ساکت باش، چون سودی در این اشعار نیست!»
8 آبان 1392