ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟
که بود و کیست که از این مسیر میآید؟
چه گفته است مگر جبرییل با احمد؟
صدای کاتب و کلک دبیر میآید
خبر به روشنی روز در فضا پیچید
خبر دهید:کسی دستگیر میآید
کسی بزرگتر از آسمان و هر چه در اوست
به دستگیری طفل صغیر میآید
علی به جای محمد به انتخاب خدا
خبر دهید: بشیری به نذیر میآید
کسی که به سختی سوهان، به سختی صخره
کسی که به نرمی موج حریر میآید
کسی که مثل کسی نیست، مثل او تنهاست
کسی شبیه خودش، بینظیر میآید ادامه مطلب ...
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟
که بود و کیست که از این مسیر میآید؟
چه گفته است مگر جبرییل با احمد؟
صدای کاتب و کلک دبیر میآید
خبر به روشنی روز در فضا پیچید
خبر دهید:کسی دستگیر میآید
کسی بزرگتر از آسمان و هر چه در اوست
به دستگیری طفل صغیر میآید
علی به جای محمد به انتخاب خدا
خبر دهید: بشیری به نذیر میآید
کسی که به سختی سوهان، به سختی صخره
کسی که به نرمی موج حریر میآید
کسی که مثل کسی نیست، مثل او تنهاست
کسی شبیه خودش، بینظیر میآید
خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت
خبر دهید به یاران: غدیر میآید
به سالکان طریق شرافت و شمشیر
خبر دهید که از راه، پیر میآید
خبر دهید به یاران:دوباره از بیشه
صدای زنده یک شرزه شیر میآید
خم غدیر به دوش از کرانهها، مردی
به آبیاری خاک کویر میآید
کسی دوباره به پای یتیم میسوزد
کسی دوباره سراغ فقیر میاید
کسی حماسهتر از این حماسههای سبک
کسی که مرگ به چشمش حقیر میآید
غدیر آمد و من خواب دیدهام دیشب
کسی سراغ من گوشه گیر میآید
کسی به کلبه شاعر، به کلبه درویش
به دیده بوسی عید غدیر میآید
شبیه چشمه کسی جاری و تبپنده، کسی
شبیه آینه روشن ضمیر میآید
علی (ع) همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر میآید
به سربلندی او هر که معترف نشود
به هر کجا که رود سر به زیر میآید
شبیه آیه قرآن نمیتوان آورد
کجا شبیه به این مرد، گیر میآید؟
مگر ندیدهای آن اتفاق روشن را؟
به این محله خبرها چه دیر میآید!
بیا که منکر مولا اگر چه آزاد است
به عرصه گاه قیامت اسیر میآید
بیا که منکر مولا اگر چه پخته، ولی
هنوز از دهنش بوی شیر میآید
علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر میآید...
مثل درخت تازهنشانده جوان بمان
دور از هجوم و حملۀ باد خزان بمان
طبع بهاری تو زمستان ندیده است
ای باغ پرشکوفه! همیشه جوان بمان
برگشتهای دوباره به پنجاه سالگی
هشتاد و چند سال دگر همچنان بمان
پیری و از جوانی حافظ جوانتری
ای صائب زمانه! کلیم زمان! بمان
دریا که هیچگاه به پیری نمیرسد
پرجوش و پرخروش، کران تا کران بمان
از شاعر بزرگ پر است آن جهان، بس است
ای شاعر بزرگ! تو در این جهان بمان
میخواهم از خدا که هزاران هزار سال
ای خضر شعر! زنده بمانی، بمان! بمان!
روی زمین فرشته شدن کار مشکلی است
ای بهتر از ملائک هفت آسمان بمان
کفر است یا نه؟ گفتم و تکفیر میشوم
ای روح شعر! مثل خدا جاودان بمان
در تو شکست راه ندارد، نداشته است
ای در زمینِ شعرِ دری قهرمان، بمان
اسفند دود میکندت عشق هر سحر
از چشمزخمِ مدعیان در امان بمان
حسین بود و تو بودی ، تو خواهری کردی
حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی
غریب تا که نمانَد حسین
بی عباس
به جای خواهری آن جا، برادری کردی
گذشتی از همه چیزت به
پای عشق حسین
چه خواهری تو برادر، که مادری کردی
تو خواهریّ و برادر، تو
مادریّ و پدر
تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی
پس از حسین، چه بر تو
گذشت وارث درد!
به خون نشستی و در خون، شناوری کردی
پس از حسین، تو بودی که
شرح عصمت را
که روز واقعه، را یاد آوری کردی
به روی نیزه، سر آفتاب
را دیدی
ولی شکست نخوردیّ و سروری کردی
حسینِ دیگری آن جا پس
از حسین شکُفت
تو با حسین پس از او، برابری کردی
چه زخم ها که نزَد خطبه
ات به خفّاشان!
زبان گشودی و روشن، سخنوری کردی
زبان نبود، خودِ
ذوالفقارِ مولا بود
سخن درست بگویم، تو حیدری کردی
تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان
یگانه قاصد امّت پیمبری کردی
بَدَل به آینه شد، خاک
کربلا با تو
تو کیمیا گری و کیمیا گری کردی
حسین بود و تو بودی، تو
خواهری کرد
حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی