ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ظهیرالدین فاریابی
ظهیرالدین ابوالفضل طاهربن محمد فاریابى شاعر استاد و سخنسراى بلیغ پایان قرن
ششم و یکى از جملهٔ قصیدهسرایان و غزلگویان بزرگ است. تخلص او هم مانند گروهى
از شاعران همعصرش بهنام او است. مولدش فاریاب از اعمال جوزجان نزدیک بلخ و در
مغرب جیحون بود و شش منزل تا بلخ فاصله داشت.
عهد جوانى شاعر در این شهر و در نیشابور گذشت و او در این مدت به کسب علوم و
اطلاعات مختلف علمى و ادبى اشتغال داشت و ضمناً فرمانرواى محلى خراسان
طغانشاه بنمؤید آىاَبه را مدح مىکرد، و در حدود سال ۵۸۲ آن شهر را ترک گفت و به
اصفهان رفت و در آنجا به خدمت صدرالدین خجندى از رؤساى آل خجند اصفهان (م ۵۹۲)
رسید و مدتى در آن شهر باقى ماند و سپس عزیمت مازندران و آذربایجان کرد و از این
پس چند تن از پادشاهان و رجال را مدح گفت مانند: اصفهبد اردشیر از مشاهیر ملوک
آل باوند مازندران و طغرلبن ارسلان آخرین پادشاه سلجوقى عراق (م ۵۹۰) و اتابک
قزلارسلان (م ۵۸۷) و اتابک محمدبن ایلدگز جانشین او. ظهیر با این دو اتابک اخیر رابطهٔ
نزدیکى داشت و آن دو را در قصاید متعددى ستود.
میان عشق و هوس گرچه فرق بسیار است
وجود هر دو درین کارخانه در کار است
تو پیرو عمل نیک شو بجوهر اصل
که تار سبحه هم از جنس تار زنار است
چو عاقبت همه کس را فنا بود در پی
کسی که کشته ی عشقت نگشت مردار است
شهید معرکه ی تو ز زندگی عاریست
کسی که زنده ز میدان برون رود عار است
دعا کنم چو بحق برادران گویم
شفا مده بکسی کاو زعشق بیمار است
هزار قافله از ما روان فیض گذشت
خوشا دلی که به نزدیک صبح بیدار است