ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نگو که یــاد تــو با گریــه پـاک خواهد شد ،
که قلب من به هوای تو خاک خواهد شد
تمـام مـردم اگـر از تـو روی گــردانند ،
کسی برای تو این جا ، هلاک خواهد شد
اگر بهای تو مرگ است ، جان که چیزی نیست
اشاره کن به تنم ، سینه چاک خواهد شد
بخند و جلــوه گری کن ، که رنگ لب هایت ،
برای باده فروشان ملاک خـــواهد شـد
به جز دلـم که به دستت سپرده ام ، تنها
"زمان" گواهی این عشق پاک خواهد شد
بگــو بمیرم اگر انتــظار ، بیــهوده سـت
که بی تو زندگی ام ، هولناک خواهد شد...
آن که در شهر ، به جز رونق بازار ، نداشت
راست می گفت ،دلم جز تو خریدار نداشت
هر که در خانه ی دل بود ، از این بزم گریخت ،
خانه ی قلب من انگار ، که دیوار نداشت
خاطراتت که فرو ریخت ، چو سقفی به سرم
زیر پایت ، دل من ، طاقت آوار نداشت
باغ چشمت که از الطاف خداوندی بود ،
دشت گل بود ولیکن ، گل بی خار نداشت
محفل عشق تو گرم است ، ولی نیک بدان
گرمی عشق مرا ،محفل اغیار نداشت
من همان خسته ی بیمار ، به جان آمده ام
آن طبیبی که به غیر از "دل بیمار" نداشت
سرو شد پای کشید ، از همه غم ها رد شد
هر که چون من به برش ، یار جفاکار نداشت