ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
جای ماهی کجاست؟ در دریا
پس چرا زیر خاکها بودند؟
ماهی و خاک! قصه تلخی است
کاش در آبها رها بودند
دست بسته به شهر آوردند
صد و هفتاد و پنج ماهی را
ماهی و دست بسته زیر خاک!
من نمی فهمم این سیاهی را
این سیاهی که یک نفر با خاک
بکشد ساکنان دریا را
ماهی و دست بسته زیر خاک
حل کند یک نفر معما را!
بیست و نه سال منتظر بودیم
پیرمان کرد داغ ماهیها
خانه روشن شد از رسیدنشان
تا که طی شد فراق ماهیها...
کویر تشنه شده قلبم، ای سحاب، بیا
تمام زندگیم بی تو شد سراب، بیا
هزار جمعه گذشت و نقاب نگشودی
به جان فاطمه این جمعه بی نقاب بیا
اى گل که ولاى تو در جان من است
داغ غم دورى تو مهمان من است
یک لحظه بیابه جان زهرا سوگند
جاى قدمت به روى چشمان من است . . .
مِثْلِ عبّٰاسْ کَسْی هَسْت دِلٰاوَرْ بٰاشَدْ
بٰاْ هَمِهْ تِشْنِگی اَشْ یٰادِ بَرٰادَرْ بٰاشَد
مِثْلِ عَبّٰاسْ کَسیْ هَسْت کِهْ سَقّٰا بٰاشَدْ
جِگَرِ سُوخْتِه اشْ حَسْرَتِ دَرْیٰا بٰاشَدْ
مِثْلِ عَبّٰاسْ کَسْیْ هَسْتْ اَبٰابیلْ شَوَدْ
بٰالُ و پَرْ سُوخْتِه،هَمْسٰایِه جِبْریلْ شَوَدْ
هیچْ کَسْ مِثْلِ اَباالْفَضْلِ وَفٰادٰارْ نَبُودْ
لٰایِقِ تَشْنِگیُ و اِسْمِ عَلَمْدٰارْ نَبُودْ
هَرْ کَسْی خْوٰاسْت کِهْ فَرْدٰا بِه شَفٰاعَتْ بِرِسَدْ
یٰا اَباالْفَضْلِ بِگُوییدْ بِه سَلٰامَتْ بِرِسَد
یا محمد ای خرد پابست تو
ای چراغ مهر و مه در دست تو
هر زمان گلواژه هایت تازه تر
بلکه از هستی بلند آوازه تر
ختم شد بر قامتت پیغمبری
این ترا باشد دلیل برتری
یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد
بغض چندین ساله ی ما باز شد...
میلاد حضرت علی (ع)، روز پدر و روز مرد مبارک...
چشمهایت ستاره می بارد
مثل خورشید روشنی دارند
نور ماه و ستاره و خورشید
چقدر پیش چشم تو تارند
جلوه کردی و از مکان خودت
آمدی وفرشته ها دارند ...
از بلندا ی عرش تا مکه
سر راه تو یاس می کارند
آمدی و تمام هر چه که هست
به مقام تو سجده می آرند
فاطمه ای فرشته خیرات
بر تو و خاندان تو صلوات