ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
کنون رؤیای
ما باغی است
بن هر
جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو
سر هر
شاخه اش گلبرگ های نازک لبخند
به ساق
هر درختش یادگاری ها
و با
هر یادگاری نقش یک سوگند
کنون
رؤیای ما باغی است
زمین
اما فراوان دارد اینسان باغ
که برگ
هر درختش صدمه ی دیدارها برده است
که ساق
هر درختش نشتر سوگند ها خورده است
که آن
سوگند ها را نیز
همان
نشتر که بر آن کنده حک کرده است ، بر این کنده حک کرده
است ،
با یار دگر اما
که
گر
شمشیر بارد از
کنون
رویای ما باغی است
بن هر
جاده اش میعادگاهی خرم و خوش ، لیک
بیا
رسم قدیم یادگاری را براندازیم
و دل
را خوش نداریم از خراش ساقه ای میرا
بیا تا
یادگار عشق آتش ریشه ی خود را
به سنگ
سرخ دل با خنجر پیوند بتراشیم
که با
ران فریبش نسترد هرگز
که
توفان زمانش نفکند از پا
که
باشد ریشه ی پیمان ما در سینه ی ما زنده تا باشیم...