ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ای آمان از فراقت ، آمان
مُردم از اشتیاقت ، آمان
از که گیرم سراغت ، آمان ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان )
مژده ای دل که جانان آمد
یوسُف از چَه به کنعان آمد
دور ِ مشروطه خواهان آمد ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان )
عارف و عامی سر ِ می نشستند
عهد ِ محکم به ساقی بستند
پای خُم ِ توبه را شکستند ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان )
چشم ِ لیلی چو بر مجنون شد
دل ز ِ دیدار ِ او پر خون شد
خون شد از راه ِ دل بیرون شد ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان )
شکرُللَه که هجران طی شد
دیده از روی او روشن شد
موسم عشرت و شادی شد ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان )
شکرُلِلَه که آزادی شد
مملکت رو به آبادی شد
موسم عشرت و شادی شد ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان )
ای آمان از فراقت ، آمان
مُردم از اشتیاقت ، آمان
از که گیرم سراغت ، آمان ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان(
مژده ای دل که جانان آمد
یوسُف از چَه به کنعان آمد
دور ِ مشروطه خواهان آمد ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان (
عارف و عامی سر ِ می نشستند
عهد ِ محکم به ساقی بستند
پای خُم ِ توبه را شکستند ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان (
چشم ِ لیلی چو بر مجنون شد
دل ز ِ دیدار ِ او پر خون شد
خون شد از راه ِ دل بیرون شد ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان (
شکرُللَه که هجران طی شد
دیده از روی او روشن شد
موسم عشرت و شادی شد ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان(
شکرُلِلَه که آزادی شد
مملکت رو به آبادی شد
موسم عشرت و شادی شد ( آمان ، آمان ، آمان ، آمان )