ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
به کجا ختم می شود این درد ؟
جاده را تا کجا ادامه دهم ؟
نه امیدی به بازگشتم نیست
دیگر از راه خانه دور شدم
سهم من از تمام دریاها
قطره ای اشک سرد و غمگین بود
آسمان هم به داد من نرسید
آخر از فرط گریه کور شدم
جنگجویی درون من انگار
ماورای غبارها مرده ست
بسکه با سرنوشت جنگیدم
تلخ و ویرانگرو جسور شدم
عشق چیزی به جز غم و حسرت
روی این دوش خسته ام نگذاشت
بغض خیس غروب بارانی
مسخ یک راه بی عبور شدم
مثل یک تخته سنگ بی رویا
گرچه شفاف و صیقلی هستم
خسته از دست سرد سنگ تراش
زخمی و ساکت و صبور شدم
راز این بودن و نبودن را
هیچ و قت از کسی نپرسیدم
چیزی از زندگی نفهمیدم
عاقبت خاک سرد گور شدم