ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دنیا شبیه شیشه پس از باران
دنیا
شبیه پنجره بعد از باد
دنیا
اسیر پنجره و شیشه
دنیا
سی و دو سال مرا هل داد!
ابری عقیم و تیره و مایوس است
دنیای
دل سپرده به نابودی
ای
آنکه بی تو در دل من دردی ست!
آزادی
عزیز! کجا بودی؟
من یک جنازه ام وسط میدان
تفهیم
کن به مرگ دلیلت را
نزدیک
تر بیا که نمی بینم
دل رعشه
های جرّثقیلت را
من
یک جنازه ام وسط میدان
باران،
سی و دو سال مرا شسته
من
پاسخ نداده به دنیا، مرگ
با
طرح یک سوال مرا شسته!
در من سی و دو سال ترک خوردن
در
من سی و دو سال فروپاشی ست
آیا
امــــــیــــد هست به آینده؟
در
عمق این سوال، فروپاشی ست
دنیا سی و دو سال عذابم داد
فریاد
می زنم که : قفس تنگ است!
آزادی
عزیز! کجا هستی؟
در
پشت میله هاااات، نفس تنگ است!
در من سی و دو ساله ترین میدان
دلواپس
رکود زمستانی ست
یک
قطب -سرد و خلوت و یخ بندان-
در
چشم های اشرف گیلانی ست
.
.
.
دنیای
ناامید! تحمل کن
با
این سی و دو سال امیدی هست
باید
که با امید قدم برداشت
فردای
این سیاه، سفیدی هست