ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
مدیح تا به بر من رسید عریان بود ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
**********
جوانی بیامد گشادهزبان سخن گفتن خوب و طبع روان
به مدح افسر تاجداران بُدی ستایندهٔ شهریاران بُدی
**********
برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زردشت
بنشین و برافکن شکمِ قاقُم بر پشت
بس کس که ز زردشت بگردیده دگربار
ناچار کند رو سوی قبلهٔ زردشت
من سرد نیابم که مرا زآتش هجران
آتشکده گشتهست دل و دیده چو چرخُشت
گر دست به دل بر نهم از سوختن دل
انگِشت شود بیشک در دستِ من انگُشت
ای روی تو چون باغ و همه باغ بنفشه
خواهم که بنفشه چِنم از زلف تو یک مشت
آن کس که مرا کُشت، مرا کُشت و ترا زاد
وان کس که ترا زاد، ترا زاد و مرا کشت