من
هنوز
آبنبات
را آبنبات صدا میزنم و
زخم
را زخم مینامم و
گُل
را گُل
اما
مادر
من
دیگر تا آخر دنیا
به
چه کسی بگویم مادر!
******
ای شعر
در
دلی برایت گریه میکنم
که
زبان را در آن کشتهاند
******
در جنگ
گیتار
نوازان گوش میدهند
ژنرالها توپ و دوشکا
مینوازند
******
زبان سنگ اگر بیاموزی
مست
میشوی
از
طعم سکوت
******
رفاقت با سکوت
فریاد
زدن را به من آموخت
******
من از استعمار متنفرم
اما
دلم میخواهد وجب به وجب تو را
مستعمرۀ
خویش کنم.
نفت
و خودخواهی
دموکراسی
را زیر پا مینهند
******
تاریخ، پست و بی وفاست
فقرا
از او دفاع میکنند و
او
به ستایش پادشاهان مشغول است
******
شادی را تقسیم کردند
خوب
شد از این مفهوم زشت و کثیف
چیزی
به آوارهها نرسید
******
به خیابانها شلیک نکنید
تا
نام شهیدان شهید نشوند
******
گورستان شهری است
شهرونداناش
از
تمامی معاهدههای جنگ و صلح
بیزارند.
******
دستهایم را بفشاری
از
انگشتانم واژه و شعر میچکد
دستهایت
را بفشارم
پنج
شیشه عطر میان دستانم میشکند.
******
به پادشاهان بگویید ساکت؛
شاعری
میخواهد سخن بگوید
به گردبادها بگویید
آرام
بگیرند ؛
نرگسی
میخواهد بروید
به گلولهها بگویید خاموش
کودکی
میخواهد بخوابد
******
میترسم ببوسمت
به
خانه که برگشتی دهانت بوی شعر بدهد
مادرت
سرت داد بکشد:
باز
کدام شاعر ولگرد تو را بوسیده است
چهارشنبه 12 فروردین 1394 ساعت 01:42