ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چشم مست تو به غارتگـری اش می نازد
به سر گردنه کبک دری اش می نــــــازد
مژه ابریشـــــم صف بسته ی بازیگوشت
به دو بدپیله ی شیطان پری اش می نـازد
فرش تبریـز نشسته ست به برف سبلان؟
یا بلوزت به تن آذری اش می نـــــــــــازد؟
هر کسی جای تو با عشــق تراشیده شود
به کش و قوس چنین مرمری اش می نازد
حسرت کشــــف حجابت به دل آینه ماند
بس که مویت به گُل روسری اش می نازد
زنگ لبخند تو هوش از سر این خاب پراند
مثل ساعت که به یادآوری اش می نـــازد
موج بر دامن ایرانیِ رقصت زیبــــــــاست
چون خلیجی که به پهنــاوری اش می نازد
در خودم باز به رقـــــص تو فرو میریـــــزم
لرزه هـــای تو به ویرانگـــری اش می نازد
می زنم بوسه به عکس تو و گُر می گیــــــرم
لب داغِ تو به شهریوری اش می نــــــازد
هیچ عجب نیست مرا جــا بگــــذاری بروی
بره آهــــو به همین دلبــــری اش می نازد
گرچه ناچیــــــز گرفتی دل من را امـــــــا
شعر روزی به همین "میدری" اش می نازد