عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

زن جوان... "حسین منزوی"

زن جوان، غزلی با ردیف " آمد " بود

که بر صحیفه ی تقدیر من مسود بود

 

زنی که مثل غزلهـــای عاشقانه ی من

به حسن مطلع و حسن طلب زبانزد بود

 

مرا زقید زمان و مکان رهـــا می کرد

اگرچه خود به زمان و مکان مقید بود

 

به جلوه وجذبه درضیافت غزلم

میان آمده و رفتگان سرآمد بود

 

زنی که آمدنش مثل " آ " ی آمدنش

رهایی نفس از حبس های ممتد بود

 

بــه جمله دل  من  مسندالیه " آن زن "

...و "است" رابطه و"با شکوه"مسند بود

 

زن جوان نه همین فرصت جوانی من

کـــه از جوانــی من رخصت مجدد بود

 

میان جامه ی عریانی از تکلف خود

خلوص منتزع و خلسه ی مجرد بود

 

دو چشم داشت - دو سبز آبی بلاتکلیف

کــــه بر دوراهــــی دریا، چمن مردد بود

 

به خنده گفت :ولی هیچ، خوب مطلق نیست

زنــــی کـــه آمدنش خــــوب و رفتنش بد بود

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.