ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امشب ای ماه کجایی که دلم غمگین است
دیده بگشا که مرا آمدنت تسکین است
تو که هم صحبت تنهایی، شبهای منی
پس کجا ماندهای امشب که سحر نزدیک است
آمدی دیر چرا ای که رخت تسکینم
نکند قلب توام زخمی و دل چرکین است
عارضت سرخ چرا گشته چرا دلگیری
مونس من چه شده، از چه دلت خونین است
با که گویم سخن از درد که بیدرد بود
آخر ای رحم خدایا، چه دلم سنگین است
چه شد ای غافلهی عمر کجا وا ماندی
خستهام وقت سفر کردن این مجنون است
رو شبان بار سفر بند که اینک دنیا
بیوفایست که خود مستحق نفرین است