عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

دعای سحر... "حافظ"

ای که در کوی خرابات مقامی داری

جم وقت خودی ار دست به جامی داری

 

ای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روز

فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری

 

ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند

گر از آن یار سفرکرده پیامی داری

 

خال سرسبز تو خوش دانه عیشیست ولی

بر کنار چمنش وه که چه دامی داری

 

بوی جان از لب خندان قدح می‌شنوم

بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری

 

چون به هنگام وفا هیچ ثباتیت نبود

می‌کنم شکر که بر جور دوامی داری

 

نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود

تویی امروز در این شهر که نامی داری

 

بس دعای سحرت مونس جان خواهد بود

تو که چون حافظ شب خیز غلامی داری

 

 

 


نظرات 1 + ارسال نظر
حبیب غریبی سه‌شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 10:59

با سلام خدمت شما دوست عزیز و مهربانم خوشحال میشم به وب بنده هم سر بزنید در صورت تمایل


تبادل لینک کنیم ممنونم از حضور شما
http://notebook1367.mihanblog.com/




دانه ای خشک میان سبزه های تر
خرمنی به روی نگاهش
سیاهی بر روی چشم هایش
کاخ شد میان لبهایش
مثل شمع
نگاهش تلخ
لباس نامر ایش
تلخ
دلنوشته هایش
خاطره هایش
مثل خواب شیرین
دریای دلش گریان
راه بی بازگشتش را طی کرد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.