عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

زندگی نامه ی صائب تبریزی...

 

 


نام اصلی:          میرزا محمّدعلی صائب تبریزی

     زمینهٔ کاری:                      شعر                         

زادروز:                       ۱۵۹۲ تبریز    

     مرگ:                       ۱۶۷۶ اصفهان  

      ملیت:                       ایرانی               

     جایگاه خاکسپاری:                      اصفهان محلهٔ لنبان              

          در زمان حکومت:                      صفویه                                  

بنیانگذار سبک هندی

             سبک نوشتاری:                       سبک هندی                            

 دیوان سروده‌ها:                       دیوان صائب تبریزی       

 دلیل سرشناسی:                        غزل‌سرایی                    

 

میرزا محمّدعلی صائب تبریزی (زادهٔ ۱۰۰۰ هجری/۱۵۹۲ میلادی تبریز

درگذشتهٔ ۷–۱۰۸۶ هجری/۱۶۷۶ میلادی اصفهان  

بزرگ‌ترین غزل‌سرای سده یازدهم هجری و نامدارترین شاعر زمان صفویه است.

  

میرزا محمّدعلی صائب تبریزی در سال ۱۰۰۰ هجری در تبریز زاده شد.  پدر او تاجری معتبر بود. خانوادهٔ صائب جزء هزار خانواری بودند که به دستور شاه عباس اول صفوی از تبریز کوچ کرده و در محله عباس‌آباد اصفهان ساکن شدند، و این مردم را تبارزه (تبریزی‌های) اصفهان می‌نامیدند.

 

صائب در اصفهان به آموختن علوم عصر پرداخت. در جوانی به حج رفت و در بازگشت به مشهد سفر کرد.

 

صائب در سال ۱۰۳۴ ه. ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و کابل رفت. حکمران کابل، خواجه احسن‌الله مشهور به ظفرخان، که خود شاعر و ادیب بود، مقدم صائب را گرامی داشت. ظفرخان پس از مدتی به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دکن شد و صائب را نیز به همراه خود برد.

 

در سال ۱۰۴۲ ه‍. ق صائب به ایران بازگشت و در اصفهان اقامت گزید. شاه عباس دوم صفوی به او مقام ملک‌الشعرایی داد. صائب هشتاد سال زندگی کرد و در اصفهان دیده از جهان فروبست. درگذشت او در سال ۱۰۸۶ یا ۱۰۸۷ ه. ق بوده‌است. آرامگاه او در اصفهان، در محلهٔ لَنبان، در محلی است که در زمان حیات او معروف به تکیه میرزا صائب بود. مقبرهٔ صائب در باغچه‌ای در اصفهان در خیابانی که به نام او نامگذاری شده‌است قرار دارد.

 

صائب تبریزی شاعری کثیرالشعر بود، شمار اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بیست هزار بیت گفته‌اند. آثار صائب جز سه چهار هزار بیت قصیده و یک مثنوی کوتاه و ناقص به نام قندهارنامه و دو سه قطعه، همگی غزل است. افزون بر فارسی وی هفده غزل به ترکی آذربایجانی نیز دارد.

 

شاه عباس صفوی،برای پیشرفت اصفهان،تعدادی از بازرگانان تبریزی را به  اصفهان دعوت کرد و برای آنان دراصفهان کویی ساخت.یکی از این بازرگانان،شخصی بود به نام عبدالرحیم،که مال و منال فراوانی داشت که از بازرگانان سرشناس و معتمد بود.کمی پیش یا پس از سال ١٠١٠ ه.ق بود که عبدالرحیم،صاحب فرزندی شد که او را محمد علی نام نهاد.در این زمان در سرزمین پارس،ملاصدرا و میرداماد در قید حیات بودند و اندیشه های فلسفی خود را گسترش می دادند.،در شبه قاره ی هند،فیضی دکنی،شاعر پارسی زبان آن دیار،چند سالی بود که روی در نقاب خاک کشیده بود،در مغرب زمین نیز شکسپیر،آخرین سال های عمر خود را سپری می کرد و گالیله نیز،تازه شروع به نظریه پردازی کرده بود.

 

کس نمی داند که صائب در تبریز پای در عرصه ی خاک نهاد یا در اصفهان؟،

اما همین را مطمئن هستیم که اصالتا  تبریزی است.

 

ملک شاه حسین سیستانی،نگارنده ی"تذکره ی خیر البیان"گفته:

((اصل صائب از دارالسلطنه ی تبریز است...از آذربایجان به عراق آمده و اکثر اوقات در اصفهان است)).

 

زنده یاد امیری فیروزکوهی،در مورد زادگاه صائب اینگونه نگاشته:

((مولد ایشان تبریز است...)).

 

در این بین باید سخن خود شاعر را قبول کنیم.صائب می گوید:

 

صائب از خاک پاک تبریز است

هست سعدی گر از گل شیراز

 

- خانواده ی صائب،از مشاهیر تبریز و از اعقاب شمس الدین محمد مغربی،شاعر سده ی هشتم هجری بوده اند.عموی صائب،شمس الدین محمد تبریزی است که از اساتید خط در دوره ی صفوی است و صائب،خوشنویسی را از او آموخت. کودکی و جوانی صائب،در زمان حکومت شاه عباس اول در اصفهان سپری شد.در همین شهر درس خواند و در همین شهر بود که به شاعری شهرت یافت.از استادان صائب در اصفهان،می توان به رکنای مسیح کاشی اشاره کرد که شاعر و پزشکی سرشناس در اصفهان بوده است..از جوانی صائب اطلاع زیادی در دست نیست جز اینکه به علت ثروت،زندگانی راحتی داشته ،به شهرهای مختلف سفر کرده،به خانه ی خدا مشرف شده و براساس مدارکی،از امپراتوری عثمانی بازدیدی کرده.در سال های پایانی عمر شاه عباس،صائب در اصفهان بوده و مورد توجه شاه عباس قرار می گیرد.

 

در این زمان،صائب تصمیم سفر به افغانستان می گیرد.در این سفر،صائب از راه هرات وارد کابل می شود.

ظفرخان احسن-درگذشته به سال١٠٦٥ ه.ق-فرمانروای کابل بود.او خود  شاعر بود و احسن تخلص می کرد.

زمانی که صائب به او پیوست-١٠٣٤ه.ق-هر دو مجذوب یکدیگر شدند.به طوری که بیشتر ساعات را با یکدیگر می گذراندند.زمانی که ماموریت ظفرخان در کابل به پایان رسید،او و صائب راهی اکبرآباد-که از شهرهای هند بود-شدند و صائب را به شاه جهان معرفی کرد.شاه جهان حکومت کشمیر را به ظفرخان داد و صائب نیز با ظفرخان راهی کشمیر شد.در زمان اقامت صائب در هند،که حدود هشت سال طول کشید-رابطه ی صائب و ظفرخان رابطه ای دوستانه بوده نه رابطه ی شاعر و ممدوح.از اشعار صائب،چنین برداشت می شود که ظفرخان مایل نبوده صائب او را ترک کند و به زحمت اجازه داده بود که صائب یک یا دوسالی،هند را به مقصد اصفهان،برای دیدار با اقوام و آشنایان ترک کند.در سال ١٠٣٩ه.ق،عبدالرحیم خان،پدر صائب،به هند آمد تا صائب را برای همیشه به اصفهان بیاورد،لیکن ظفرخان اجازه ی بازگشت را نداد.تا اینکه صائب،3 سال بعد_١٠٤٢ ه.ق-به اصفهان بازگشت و از آن زمان به بعد هیچگاه به هند سفر نکرد،هرچند که ازامتیازات دربار هند

بهره مند بود.

 

زمانی که صائب وارد اصفهان شد،شاه عباس،از دنیا رفته بود و قدرت صفویان در حال افول.اما شعر و هنر همچنان جریان داشت.قهوه خانه ها از مهم ترین مکان هایی بودند که همچنان مباحث ادبی در آن جا بحث و بسط می یافت.در این قهوه خانه ها،علاوه بر شاعران،نقاشان،سوداگران،بزرگان دربار و سران قزلباش و حتی شاهان و شاهزادگان نیز حضور می یافتند.در این قهوه خانه ها،افراد با یکدیگر بحث های ادبی می کردند، اشعار خود را می خواندند،بداهه سرایی می کردند

و گاهی نیز،شعری از گذشتگان را می خواندند و  سپس از آن استقبال می کردند.

تصور کنید که صائب،مردی چهل و چند ساله،با قدی بلند و لاغر اندام و چهره ای سیه فام،که بزرگترین شاعر قرن بوده،وقتی وارد قهوه خانه می شده،مجلسیان چه شور و شوقی به پا می کرده اند؟

صائب جمع قهوه خانه را چنین توصیف کرده است:

 

خوش آن گروه که مست بیان یکدگرند    

ز جوش فکر می ارغوان یکدگرند

 

زنند بر سر هم،گل ز مصرع رنگین   

 ز فکر تازه،گل بوستان یکدگرند

 

صائب در زمان شاه عباس دوم،لقب ملک الشعرایی یافت و از این زمان تا مدت ٢٥ سال در دربار ایران و بین شاعران هند و عثمانی زبانزد گشت.به طوریکه درباریون عثمانی و هندی،اشعار صائب را از درباریون صفوی طلب می کردند.زمانی که سن صائب حدود ٦٥ سال بود،به سال ١٠٧٧ ه.ق،شاه بعدی صفوی،یعنی:

شاه سلیمان، به او بی مهر می شود و او دربار را ترک می کند.در این زمان صائب در باغی که برای خود ساخته بود اقامت گزید و شاعران و دوستان او از همه ی نقاط به دیدارش می آمدند.سرانجام در حالی که صائب،سنش از هشتاد گذشته بود،به سال ١٠٨١ یا به قولی ١٠٨٦ در همان باغش دیده از جهان فرو بست.در قرن های اخیر قبرش از نظرها پنهان بود تا اینکه در سال ١٣٤٠ ش،از زیر توده ای خاک بیرون آمد.

 

سبک و شیوهٔ صائب:

 

صائب سبکی را به کمال رساند که چند سده پس از او سبک هندی نامیده شد.

او اسلوب معادله یا «مدعا مثل» را بیش از دیگر شاعران هم روزگارش به کار

 برده است. نازکی خیال و لطافت اندیشه و مضمون سازی‌های ظریف و معنی‌های بیگانه و باریک در شعر وی دیده می‌شود.

ابیات غزل وی استقلال معنایی دارند و در یک غزل از چندین موضوع سخن

گفته است.

 

صائب را شاعر تک‌بیت‌ها نیز گفته‌اند. از بیت‌های مشهور اوست:

 

پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کشند                  

گندم چو پاک گشت خورَد زخم آسیا

 

همچو کاغذباد گردون هر سبک‌مغزی که یافت     

در تماشاگاه دوران می‌پراند بیشتر

 

اظهار عجز نزد ستم پیشه ابلهیست                     

اشک کباب موجب طغیان آتش است

 

به فکر معنی نازک چو مو شدم باریک                   

چه غم ز موی‌شکافان خرده‌بین دارم

 

پر در مقام تجربت دوستان مباش              

صائب غریب و بی‌کس و بی‌یار می‌شوی

 

نازک‌خیالی در تصویر صائب:

 

سوی چمن چو آب روان شو که غنچه‌ها

چون ماهیان تشنه دهان باز کرده‌اند

(صائب، صیادان معنی: ۶۴)

 

آثار صائب:

 

او از پرکارترین شاعران زبان پارسی است.برخی تعداد ابیات او را به شکل مبالغه آمیز دویست تا سیصد هزار دانسته اند.اما ادبایی چون محمد قهرمان،امیری فیروزکوهی و ... اشعار او را هفتاد و چهار هزار دانسته اند.خود صائب از اشعار خود گزیده ای ترتیب داده بود.به این صورت که اشعاری را که پخته می دانست و شعری غیر از این اشعار را شایسته ی انتشار نمی دانست.یکی از این نسخه ها که صائب خود منتشر کرده بود،حدود سی و شش هزار بیت دارد که هم اکنون در کتابخانه ی دیوان هند(ایندیانا آفیس)نگه داری

می شود.

بیشتر اشعار صائب غزل است.او مثنوی و قصیده نیز سروده است اما غزل او اعتبار بیشتری دارد.

صائب چند شعر به زبان آذری نیز دارد.به علاوه نوشته ای در مورد"قلیان"به شکل نثر،از او موجود است.

 

 

مذهب صائب:

 

اُدبایی چون"آزاد بلگرامی"و" صاحب تذکره ی گلشن صبح"، در نهایت شگفتی،صائب را سُنی دانسته اند،اما شبلی نعمانی او را اهل تشیع دانسته است. به طور یقین می توان گفت که صائب شیعه ی اثنی عشری بوده است.شیعه بودن صائب نه تنها از مجموع اشعارش،بلکه از تقرب او به سلاطین صفوی و علمای فاضل شیعه،پیداست.به علاوه،صائب سفرهایی به حرمین شریفین و مشهد مقدس داشته است.هم چنین عده ای علت سفر صائب به خارج از ایران-کابل و هندوستان-را ناشی از نارضایتی از مذهب تشیع دانسته اند که این موضوع کاملا نادرست است.چون که به فرض،صائب سُنی بوده،پس دلیلی نداشته است که پس از مدتی،دوباره به ایران بازگردد و در زمان شاه عباس دوم،یعنی پادشاه سرزمینی که مذهب شیعه در آن رسمی است،عنوان ملک الشعرایی یابد.پس بازگشت صائب مشخص می کند که تشیع یا تسنن،در خروج و ورود صائب به ایران،دخالتی نداشته است.صائب در دیوانش به شکلی کاملآ واضح،شیعه بودن خود را بیان می کند و عجب که آزاد بلگرامی و صاحب تذکره ی صبح گلشن،او را اهل سنت دانسته اند.به طور مثال،صائب در قصیده ای در باب فتح قندهار گفته:

 

در هند گشت خطبه ی اثنی عشر بلند

شد کامل العیار،زَر از نام هشت و چار

 

نمونه ای دیگر:

 

دشتی که بود چون جگر تشنه ی حسین

داغ بهار خلد شد و رشک لاله زار

 

نمونه ی دیگر:

 

آب مروت از قدح هیچ کس مجوی

خود را حسین و روی زمین کربلا شناس

 

نمونه ی دیگر:

 

ای کوثر مروت هر چند با حسین

سنگ دلی نمود فرات ستیزکار

 

نمونه ای دیگر:

 

مظهر انوار ربانی،حسین بن علی

آن که خاک آستانش دردمندان را شفاست.

 

و نمونه های دیگر... .

 

 

 

روا و ناروا در مورد صائب و سبک و شیوه ی شاعری او:

 

 صائب به دلیل آنکه بنیان گزار شیوه ای نو در شعر سنتی پارسی بود،موافقان و مخالفان فراوانی داشت.زمانی که صائب در قید حیات بود،القاب فراوانی داشت،از جمله:سر دفتر دانایان،امام غزل طرازان و علامه ی سخن پردازان،سرآمد مستعدان عصر،ابر مَطیر گهریزی،اَکمِل شاعران،رابع رسل الثلاثه(چهارمین پیغمبرانِ سه گانه ی عالم شعر)،یگانه ی زمان،شهریار اقالیم سخندانی و ... .

 

یک قرن پس از مرگ صائب،یکی از نخستین کسانی که عَلَم مخالفت با صائب را برافراشت،حزین لاهیجی(١١٠٣-١١٨١ ه.ق) بود.او در مورد شعر صائب و همینطور سبک شعری صائب یعنی سبک هندی(اصفهانی)این گونه گفته:

((مصرع خود غلط،مضمون غلط،انشا غلط)).

 

سپس آذر بیگدلی(١٢١٥-١٢٨٨ه.ق)،صائب را" به وجود آورنده ی طریقه ی

جدیده ی ناپسنده"دانسته است.

 

اما عجیب تر از همه اینکه محمد تقی بهار نیز در صفوف مخالفان صائب و سبک شاعری او قرار گرفت.

 

محمد تقی بهار گفته:

 

سبک هندی،گرچه سبکی تازه بود  

لیک او را ضعیف بی اندازه بود

 

فکرها سست و تخیل ها عجیب   

 شعر پر مضمون ولی نادلفریب

 

وز فصاحت بی نصیب

 

با این همه،محمدتقی بهار در کتاب"سبک شناسی "،داوری ملایمتری دارد.او در این کتاب  آورده:((در زمان صفوی،شعر قدری نامرغوب شد،ولی نه چنان است که شهرت دارد،بلکه شعرایی مانند فغانی،هلالی استرآبادی...طالب آملی و صائب تبریزی و...پیدا شدند که امروز ایران از داشتن نظیر هر یک محروم است)).

 

شاعرانی که در دوره ی اخیر از طرفداران صائب بوده اند و تلاش کردند تا غبار از چهره ی این سبک برود،عبارتند از:سید کریم امیری فیروزکوهی،محمد حسن معیری(رهی معیری)،حیدر علی کمالی،محمدعلی تربیت،زین العابدین موتمن،دکتر حسن سادات ناصری،دکتر محمد امین ریاحی،دکتر پرویز ناتل خانلری،دکتر عبدالحسین زرین کوب،احمد گلچین معانی،محمد قهرمان و ... .

 

 

مضمون تازه و معانی بیگانه:

 

یکی از ویژگی های مهم شعری صائب و به طور کلی،سبک هندی،مضمون پردازی و یافتن مضامین تازه و و باریک است.خود صائب نیز از این مضمون پردازی نوین،به"معنی بیگانه"یاد می کند:

 

تلخ کردی زندگی بر آشنایانِ سخن

 

اینقَدَر،صائب،تلاشِ معنیِ بیگانه چیست؟

 

اما مثالی برای این مضمون پردازی تازه:

به فرض صائب در بازار آهنگران و شمشیرسازان،می بیند که تیزی لبه ی شمشیر را با موهای پشت دست امتحان می کنند.در اینجا با خود می گوید که شمشیر،تیزی خود را با مویی ضعیف امتحان می کنند،

به عبارتی یک شخص قدرتمند،زور خود را به رخ شخصی ضعیف تر نشان می دهد.پس بیتی می سازد

 این گونه:

 

جور خود را با ضعیفان آزماید روزگار

تیغ را دائم برای امتحان بر مو زنند

 

و مثالهایی بسیار دیگر ...  

 

نمونه غزل پارسی:

 

آب خضر و می شبانه یکی‌ست                

مستی و عمر جاودانه یکی‌ست

 

بر دل ماست چشم، خوبان را                   

صد کمان‌دار را نشانه یکی‌ست

 

پیش آن چشم‌های خواب‌آلود                   

نالهٔ عاشق و فسانه یکی‌ست

 

پلهٔ دین و کفر چون میزان            

دو نماید، ولی زبانه یکی‌ست

 

گر هزار است بلبل این باغ                       

همه را نغمه و ترانه یکی‌ست

 

پیش مرغ شکسته‌پر صائب                      

قفس و باغ و آشیانه یکی‌ست

 

 

نمونه غزل ترکی:

 

مین دل محزونیله بیر تازه قربانیز هله                    

زخم تیر غمزه مستینله بیجانیز هله

 

اولمادان غم چکمه ریز دور زمانیندان سنین            

ناله و آه ائتمه ده دل ایندی حیرانیز هله

 

لطف ائدرسن، گر چه سن اغیاره هر دم دوستیم                

روز و شب بیز فرقتینله زار و نالانیز هله

 

عید وصلینه مشرف اولمادان اغیار دون                  

دستینی بوس ائیله دیک بیز اونلا شادانیز هله

 

دام دوزخ ایچره اغیار اولماسین اصلاً خلاص                       

صائبا بیز جنت دلداره مهمانیز هله

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.