ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
قاصد آمـد گفتمـش آن یار سـیمیـن بر چه گفت؟
گفت: بـا هجـرم بسازد، گفتمش دیگـر چـه گفت؟
گفت: دیگـر پا ز حد خـویــش نگذارد برون
گفتمش جمع است از پا خاطرم، از سر چه گفت؟
گفت: سر را بایدش از خــاک ره کمـتــر شمرد
گفتمش کمـتر شمـردم، زین تن لاغـر چه گفت؟
گفت: جسم لاغرش را از غضب خواهیم سوخت
گفتمش مـن سوختم، در باب خاکسـتر چه گفت؟
گفت: خاکســتر چـو گـردد، خـواهمش بر بـاد داد
گفتمش بـر بـاد رفتم، در حــق محشر چـه گفت؟
گفت: در محشـر به یکـدم زنده اش خـواهیم کرد
گفتمش من زنده گردیدم، ز خیر و شر چه گفت؟
گفت: خـیر و شـر نبـاشد عـاشقان را در حسـاب
گفتمش ایـن هم حسابی، با لـب کـوثر چه گفت؟
گفت: با ما بـر لـب کوثـر نـشـیـند عـاقــبت
گفتمش گر عاقبت این است زین بهتر چه گفت؟
گفت: دیگـر نگـذرد در خـاطـرش یـاد عظیم
گفتمش دیگـر بگـو، گفتـا مگـو دیگـر چـه گفت