ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
به دیدارم بیا هر شب , در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند ،
دلم تنگ است
بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر تن پوش سیاهی ها
دلم تنگ است...
بیا بنگر چه غمگین و غریبانه در این ایوان سر پوشیده وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا , ای هم گناه من درین برزخ , بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا ، ای هم گناه ، ای مهربان با من،
که اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی
و من می مانم و بیداد و بی خوابی
در ایوان سرپوشیده متروک،
شب افتاد ست و در تالاب من دیری ست ،
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی ها، پرستوها
بیا امشب که بس تاریک و تنهایم
بیا ای روشن , اما بپوشان روی , که می ترسم تو را خورشید پندارند
و می ترسم همه از خواب بر خیزند
و می ترسم که چشم از خواب بر دارند
نمی خواهم ببیند هیچ کس ما را،
نمی خواهم بداند هیچ کس ما را ،
و نیلوفر که سر بر می کشد از آب ؛ پرستوها که با پرواز و آواز
و ماهی ها که با آن رقص غوغایی ؛
نمی خواهم بفهمانند بیدارند
شب افتادست و من تنها و تاریکم
و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند ؛
پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی
بیا ای مهربان با من !
بیا ای یاد مهتابی !