ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یخ کرده ام
پوستم آن قدر مچاله شده،
که اثر انگشت های تو
دیگر پیدا نیست
آخرین مدرک بی گناهیم،
برای دادگاهی
که قاضی؛
وکیل مدافع توست
یخ کرده ام
دیشب تا صبح باران می بارید
در انفرادی هم ،
صدای باران را می شود شنید
بی پنجره حتی،
شنیده ام که می گویم
یخ کرده ام
حکم را می خوانند
به سلولم برمی گردم
و روی دیوار
با ناخن می نویسم،
"مادربزرگم همیشه می گفت:
هیچ وقت
به چشم های روشن اعتماد نکن"