ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یا رب به در تو رو ســیاه آمده ام
بر درگه تو به اشک و آه آمده ام
اذنم بده راهم بده ای خـالق من
افکنده سر و غرق گناه آمده ام
عمرم به گناه ومعصیت شد سپری
با بار گنه حضور شاه آمده ام
گم کرده ره و منزل پرخوف وخطر
طی کرده بسوی شاهراه آمده ام
یارب تو کریمی و رحیمی و عطوف
بــا عــذر و اشــتـبـاه آمــده ام
غــفــار توئی صــمـد توئی بـنـده منم
محتاجم و با حال تباه آمــده ام
با بـیـم و امـیـد و حـالـت اســتــغــفـار
با چشم تر و نامه سیاه آمده ام
یـا رب تــو بــده بـــرات آزادی مـن
درمـانده مـنم بهر پـنـاه آمـــده ام
من معترفم به جرم و عصیان و گـناه
در بـارگـهت چو پرِّ کاه آمده ام
دریای کــرم توئی و مـن ذره خــاک
با لطف تواینگونه به راه آمده ام
دسـت مـن افـتـاده نـالان تـو بـگـیـر
چون یوسفم و ز قعر چاه آمده ام
یا رب به مـحـمـد و عـلـی و زهـرا
پهـلوی شکـسته را گواه آمـده ام
حقّ حـسـن و حسـیـن و اولاد حسین
نـومـید مکن که روسیاه آمده ام
بـر نــامــه اعـمـال مـحـبـت نـظـری
بر عمر گذشته عذرخواه آمده ام