ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا
شعله از توست ، اگر گرم زبانی است مرا
به تماشای تن سوخته ات آمده ام
مرگ من باد که این گونه توانی است مرا
نه زخون گریه آن زخم ، گزیری ست تو را
نه از این گریه یکریز ، امانی است مرا
باورم نیست ، نگاه تو و این خاموشی؟
باز برگردش چشم تو گمانی است مرا
چه زنم لاف و رفاقت ؟ نه غمم چون غم توست
نه از آن گرم دلی هیچ نشانی است مرا
گو بسوزد تنه خشک مرا غم ، که به کف
برگ و باری نبود دیر زمانی است مرا
عرق شرم دلم بود که از چشمم ریخت!
ورنه برکشته تو گریه روا نیست مرا