ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نام تو
پرندهای است در دست من
تکهای یخ بر روی زبانم ...
نام تو
باز شدن سریع لبهاست
نام تو
چهار حرف
توپی گرفته شده در هوا
ناقوسی نقرهای است در دهانم
صدای نام تو
سنگی است که به دریاچهی آرام پرتاب میشود
نام تو
صدای آرام سم ضربههایی است در شب
روی شقیقهی من
نام تو
شلیک سریع تفنگی مسلح شده است
نام تو
غیرممکن بوسهای روی چشمهایم
سردی پلکهای بسته است
نام تو
بوسهی برف،جرعهی آبی آب چشمهای خنک
خواب با نام تو عمیق میشود...
من از آغاز عمرم در قفس بودم
مرا ازحبس و از زندان نترسانید
تمام پیکرم از درد مى لرزد
مرا از درد یک دندان نترسانید
من آدم دیده ام از گرگ وحشى تر
مرا از آدم و حیوان نترسانید
من از دریاى طوفانى گذر کردم
مرا از نم نم باران نترسانید
من از همخون خود آتش به جان دارم
مرا ازخنجر مهمان نترسانید
دگر نورى نمانده تا ببینم من
مرا از کورى چشمان نترسانید
دگر جانى نمانده تا بگیریدش
مرا از این تن بى جان نترسانید
درون من خدا پر نور مى تابد
مرا از ظلمت شیطان نترسانید
تمام زندگى من عاشقى کردم
مرا از لغزش ایمان نترسانید
براى حرف آخر یادتان باشد
گرانم من مرا ارزان نترسانید ...
هرکجا می خواهی بروی ، برو
اما مرا با خودت ببر
حتا میان آتش و هلهله های دود
بالای ابرهای مسموم بی باران
زیر شینی های بی مروتِ فولاد
هر کجا می خواهی بروی ، برو
اما مرا با خودت ببر
مرا در جیب هایت بریز
در کوله ات بگذار
بر پیشانی ات بنشان
و ببر
من بیتو
مهتاب خوبی نیستم برای آسمان!
برو اگه می خوای بری،دلت نسوزه واسه من
این جوری که کلافه ای،بدتره خب ، دل رو بکن
بکن دل و از این همه خاطره های روی آب
فک کن ندیدی ما همو حتی یه بارم توی خواب
راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من!
اشکاشو پشت پای تو ، می خواد بریزه دل بکن
من که نمی میرم ،اگه بخوای تو از اینجا بری
چون می دونستم که تو از اول راه مسافری
شاید نفهمیدی که من بی اون که تو چیزی بگی
سپردمت دست خدا ، که بی خدافظی نری
غصه ی راهمو نخور ، شاید همین جا بمونم
شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمی دونم
راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من
اشکاشو پشت پای تو ، میخواد بریزه دل بکن
شاید نفهمیدی که من بی اون که تو چیزی بگی
سپردمت دست خدا ، که بی خدافظی نری
غصه ی راهمو نخور ، شاید همین جا بمونم
شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمی دونم
ترانه سرا : ساحارا منادی
چنان سرمست و حیرانم من امشب
که خود را هم نمیدانم من امشب
دلا زین سان که مییابم خرابم
یقین میدان که زین سانم من امشب
گهی شمع و گهی پروانهام من
گهی جانکاه جانانم من امشب
گهی با ظلمت کفرم من امروز
گهی با نور ایمانم من امشب
همان آتش که در حلاج افتاد
همان افتاده در جانم من امشب
ز ذوق قول مطرب در سماء ام
تو پنداری که رقصانم من امشب
ز چشم من ادب امشب مدارید
که بس مجنون و حیرانم من امشب
به نور شمس بر اوج فلک ها
به سان مه فروزانم من امشب
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شب های روشن
خداحافظ ای شعر شب های روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خدا حافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دل های خسته
تو را می سپارم به مینای مهتاب
تو را می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویای فردا
به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد
خداحافظ ای برگ و بار دل من
خدا حافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه
وعده کردم که به تو سر نزنم
برسم تا دم در در نزنم
قول دادم به غزل های خودم
زل به چشمان تو دیگر نزنم
مطمئن باش خیالت راحت
گله ای از تو به دفتر نزنم
این چه رسمی است که باید یک عمر
حرف خود را به تو آخر نزنم
برو ای عشق برو تا این که
روی دستان تو پرپر نزنم