عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

زائری بارانی... "رضا نیکوکار"

زائری بارانی ام،آقا، به دادم می رسی؟ 
بی پناهم،خسته ام،تنها،به دادم می رسی؟


گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام 
ضامن چشمان آهوها! به دادم می رسی؟


از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند 
گنبد و گلدسته هایت را،به دادم می رسی؟


ماهی افتاده بر خاکم،لبالب تشنگی 
پهنه ی آبی ترین دریا! به دادم می رسی؟


ماه نورانی شب های سیاه عمر من !
ماه من،ای ماه من! آیا به دادم می رسی؟


من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام 
هشتمین دردانه زهرا! به دادم می رسی؟


باز هم مشهد،مسافرها،هیاهوی حرم 
یک نفر فریاد زد،آقا...به دادم می رسی؟



غریبستان ، شعر وفات پیامبر اکرم (ص)... "یوسف رحیمی"


رحلت جانسوز نبی اکرم(ص) تسلیت و تعزیت باد...


  

آمدی با تجلّی توحید

به زمین آوری شرافت را

ببری از میان این مردم

غفلت و کفر و جاهلیت را

 

ولی افسوس عدّه ای بودند

غرق در ظلمت و تباهی ها

در حضور زلال تو حتّی

پِیِ مال و مقام خواهی ها

  ادامه مطلب ...

اشعار رحلت حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله... "محسن حنیفی"

 



هر کس خماریِ می و صهبا کشیده است

خود را به زیر سایه آقا کشیده است

 

دستی که بالهای مرا التیام داد

من را به طوف گنبد خضرا کشیده است

 

او مهربانتر از پدرم قبل خلقتم

شصت وسه سال زحمت من را کشیده است

 

ما قوم و خویش آل عبا در قیامتیم

آقا عبای خود به سر ما کشیده است

 

ما را به دست فاطمه ی خود سپرده است

ما را دخیل چادر زهرا کشیده است

  

ادامه مطلب ...

فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت و تعزیت باد...

 

برگشت کاروان کربلا

 

اگر چه اشک گرمی ارمغان آورده ام مادر

نسیم سردم و بوی خزان آورده ام مادر

 

نیاید کس به استقبال من زیرا که می سوزد

ز هرُم شعله ای کز سوز جان آورده ام مادر

 

به این بی دست و پایی بی پر و بالی نمی دانم

چه باعث شد که رو در آشیان آورده ام مادر

 

اگر من زنده برگشتم ز صحرای شهادت ها

ز صدها مرگ تدریجی نشان آورده ام مادر

 

رهانیدم ز طوفان ستم ها کاروانی را

که اینک بی برادر کاروان آورده ام مادر

 

حسینت را نیاوردم من و از داغ جانسوزش

دل خونین و چشم خون فشان آورده ام مادر

 

به جا از یوسفت ماندست یک پیراهن خونین

که با خون دل آن را ارمغان آورده ام مادر

 

کمک کن زینبت را تا کنار قبر پیغمبر

که مانند تو جسمی ناتوان آورده ام مادر


"؟"


چشمامو بستم، آروم شکستم..."؟"


چشمامو بستم، آروم شکستم

 

هرچی نشتم، بابا نیومد

 

منم بهارش، دار و ندارش

 

سر قرارش، چرا نیومد؟

 

بابایی

 

چی میشه، یه دفعه، بذاری

 

موهات و توی دست بگیرم

 

از لبات، بابا جون، اومدم

 

که بوسه هامو پس بگیرم

 

یه جوری، ببوسش،  گونم و

 

که جای بوسه هات بمونه

   ادامه مطلب ...

به یاد هنرمند فقید مرتضی پاشایی...



متن آهنگ دقیقه های آخر مرتضی پاشایی... 


( روحش شاد...)

 

می خوای بری از پیشم دیگه عشق من بی همسفر

میری سفر

دلواپسم واسه تو

دلواپسم واسه تو عشق من

برو

تنها برو

اما بخند

این لحظه های آخرو

تورو خدا نزار یه امشبم با گریه های من تموم شه…

قرار دیدنت از امشب آخه آرزوم شه

نزار که اشک چشم من بریزه پشت پای تو

کی میاد؟! جای تو

دقیقه های آخره میری واسه همیشه

منم همون که عشق تو تموم زندگیشه

همون که دلخوشی نداره

بعد تو تموم میشه

کی مثل تو میشه

بعد من هرجا میری یاد من نیفت

هرچی بشه

من عاشقم

راحت برو عشق من

گریه نکن آخه طاقت ندارم و می میرم و می خوام تورو

راحت برو عشق من

تورو خدا نزار یه امشبم با گریه های من تموم شه

قرار دیدنت از امشب آخه آرزوم شه

نزار که اشک چشم من بریزه پشت پای تو

کی میاد؟! جای تو

دقیقه های آخره میری واسه همیشه

منم همون که عشق تو تموم زندگیشه

همون که دلخوشی نداره

بعد تو تموم میشه

کی مثل تو میشه؟!

 



گفتم غزل کنم تو را... "مریم سیدزاده"


این جا برای شرح دردت عزا کم است

باید وفا کنیم تو را، ادعا کم است

 

با گریه بی گدار به دریات می زنیم

مولا برای تشنگی ات این اشک ها کم است

 

یک عمر در سکوت تو را شرح داده ایم

بی شک برای از تو گفتن، صدا کم است

 

باید "وسیع" فکر تو را بازگو کنند

"محدود" کردنت به یک کربلا کم است

 

یاران تو کجا و من و مای ما کجا؟

ناجور وصله ایم، سراپای ما کم است

 

یک دست جام باده و یک دست مشک آب...

مردی چنین میانه ی میدان ما کم است

 

قسمت نشد که کربلا معراج گاهمان...

شاید أنا الحسین ما حلاج ها کم است

 

...در باب اینکه بعد محرم چه می کنیم

هرچه بگویم از شک و کفر و ریا کم است

 

گفتم غزل کنم تو را، بی گریه ،بی عزا

دیدم برای "راست" نوشتن، هجا کم است