عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

نگاهم کن ای زندگی بخش من... "سولی پیمان"

  

نگاهم که کردی دلم پر گرفت

دلم غربت زنگ آخر گرفت

 

نگاهم که کردی سکوتم شکست

درون دلم عشق گویی نشست

 

نگاهم که کردی زمان صبر کرد

دل آسمان را پر از ابر کرد

 

و بعد از نگاه تو باران گرفت

و عشقی درون تنم جان گرفت

 

نگاهم کن و باز با من بمان

تو حرف دل بی کسم را بخوان

 

نگاهم کن ای زندگی بخش من

و با قلبم از عشق حرفی بزن

 

نگاهم که کردی دلم پر گرفت

دلم غربت زنگ آخر گرفت

 

نگاهم که کردی سکوتم شکست

درون دلم عشق گویی نشست

 

نگاهم که کردی زمان صبر کرد

دل آسمان را پر از ابر کرد

 

و بعد از نگاه تو باران گرفت

و عشقی درون تنم جان گرفت

 

نگاهم کن و باز با من بمان

تو حرف دل بی کسم را بخوان

 

نگاهم کن ای زندگی بخش من

و با قلبم از عشق حرفی بزن

 


بهار من... "نغمه مستشارنظامی"

بهار من که تویی نوبهار تو که منم

بهار آمد و من مرغ خارج از وطنم

 

چگونه بی قفس و بی نفس بخوانم شعر

چگونه اوج بگیرم,چگونه پر بزنم؟

 

هوا تمیز و فرح بخش ...من ملول وغریب

هوا گرفته و دلگیر...بغض می شکنم

 

بهار من که تویی عطر دلنواز عزیز

مرا ببر به تماشای خانه ام،چمنم

 

نوشته ای که قوی باش ،می شود؟ سخت است

چه قدر اشک نریزم،چگونه دم نزنم؟

 


 

 

بهار... "فایقه جواد مهاجر"


 

از راه دشت های پر از گل بیا بهار

با خاطرات کهنه به کابل بیا بهار

 

شهزادگان شهر مرا یاد دار و باز

با دختران غمزده کاکل بیا بهار

 

بر روی قبرهای جه بسیارمان بریز

با عطر زندگی به تجمل بیا بهار

 

با نوبهار ! گرچه بهارم به باد رفت

اما پس از تمام تطاول بیا بهار...

 


گفتی بیا... "؟"

فتی بیا،گفتم کجا؟ گفتی میان جان ما

گفتی مرو.گفتم چرا؟ گفتی که می خواهم تورا

 

گفتی که وصلت میدهم.جام الستت می دهم

گفتم مرا درمان بده. گفتی چو رستی می دهم

 

گفتی پیاله نوش کن. غم در دلت خاموش کن

گفتم مرامستی دهی،با باده ای هستی دهی

 

گفتی که مستت می کنم،پر زانچه هستت می کنم

گفتم چگونه از کجا؟ گفتی که تا گفتی خودآ

 

گفتی که درمانت دهم. بر هجر پایانت دهم

گفتم کجا،کی خواهد این؟گفتی صبوری باید این

 

گفتی تویی دردانه ام. تنها میان خانه ام

مارا ببین،خود را مبین درعاشقی یکدانه ام

 

گفتی بیا. گفتم کجا. گفتی در آغوش بقا

گفتی ببین.گفتم چه را؟گفتی خدارا در خود آ

 

 


گلی جان... "؟"

در چشم تو خواندم گلی جان

افسانه های آشنا گلی جان

خوردم فریب  چشم تو گلی جان

آفرین گلی جان آی گلی جان

لعل هوس بارت گلی جان

در جام جان ریزد هوس گلی جان

گفتی نخواهم جز تو کس گلی جان

بوالهوس گلی جان آی گلی جان

 

 

یاد از آن شب ها با آن شب که تنها

آشفته حال و رسوا در ساحل  دریا

آی گلی جان

مویت آشفته راز دل خفته

در آن چشم سیاهت

پنهان شد گناهت آی گلی جان

در آن چشم سیاهت

پنهان شد گناهت آی گلی جان

 

 

در چشم تو خواندم گلی جان

افسانه های آشنا گلی جان

خوردم فریب  چشم تو گلی جان

آفرین گلی جان آی گلی جان

لعل هوس بارت گلی جان

در جام جان ریزد هوس گلی جان

گفتی نخواهم جز تو کس گلی جان

بوالهوس گلی جان آی گلی جان

 


زندگی... "؟"

زندگی آهسته تر من خسته ام

کوله بار پاره ام را بسته ام

زخم پایم درد دارد٬ صبر کن

تا کسی مرهم گذارد٬صبر کن

 

 

صبر کن در سایه بنشینم کمی

شاید از ابری ببارد شبنمی

وادی رویای من این جا نبود

روح من همبازی شب ها نبود

 

صبر کن من راه را گم کرده ام

در سیاهی ها تلاطم کرده ام

صبر کن تا راه را پیدا کنم

صبر کن تا کفش خود را پا کنم...

 

 

 

نگفتیم چرا... "شادی صندوقی"

ضربه خوردیم وشکستیم و نگفتیم چرا؟

ما دهان از گله بستیم و نگفتیم چرا؟    

 

جای "بنشین" و "بفرما" "بتمرگی" گفتند            

ما شنیدیم و نشستیم و نگفتیم چرا؟ 

 

"تو" نگفتیم و "شمایی" نشنیدیم و هنوز           

ساده مثل کف دستیم و نگفتیم چرا؟

 

دل سپردیم به آن "دال" سر دشمن و دوست      

دشمن و دوست پرستیم و نگفتیم چرا؟

 

چه "چراها" که شنیدیم و ندانیم چرا                

ما همین بوده و هستیم و نگفتیم چرا؟