-
چشم هایت زبانه می کشند...”قونار اکلوف”
چهارشنبه 1 آذر 1396 04:28
چشم هایت زبانه می کشند از گرمیِ شراب سرخ چگونه فرو بنشانم آن شعله ها را تنها با نوشیدن پیاله پیاله از نگاهت و یا با بوسه های پیاپی آن گاه دوباره پیاله چشمانت را پر خواهی کرد از شراب زرد شرابی که بیشتر از همه دوست می دارم... برگردان : ” هادی دهقانی ”
-
یک عمر از آغوشم اگر دور بمانی..."صنم نافع"
چهارشنبه 1 آذر 1396 04:21
یک عمر از آغوشم اگر دور بمانی در خانه ی بی پنجره محصور بمانی با شمع به حال خود اگر اشک بریزی پروانه ى من!پای کمی نور بمانی آن قسمت دیوانه ترم پیش تو مانده ست تا سهم دلم باشی و مجبور بمانی گوشم به لبت مانده و شعر از پىِ بوسه ای کاش که با قافیه ها جور بمانی ای کاش که عمری به دلم درد بریزی ای کاش همین آدم مغرور بمانی هر...
-
موهایِ تو در باد به هوهو که چه یعنی... “شهراد میدرى”
چهارشنبه 1 آذر 1396 04:15
موهایِ تو در باد به هوهو که چه یعنی بر شانه رها مخملِ جادو که چه یعنی گیرم که سراپایِ تو دل می برد از ناز دلبر شده ای غرقِ هیاهو که چه یعنی هر گوشه کمین کرده پلنگی سرِ راهت چشمانِ خرامانِ تو آهو که چه یعنی آیینه در آیینه شده محوِ نگاهت تصویرِ تو افتاده به هرسو که چه یعنی خشکش زده زنبور از این شهد و تو خندان لب هایِ تو...
-
ترک خودپرستی کن..."رهی معیری "
سهشنبه 30 آبان 1396 02:30
گر به چشم دل جانا جلوه های ما بینی در حریم اهل دل جلوه خدا بینی راز آسمان ها را در نگاه ما خوانی نور صبحگاهی را بر جبین ما بینی در مصاف مسکینان چرخ را زبون یابی با شکوه درویشان شاه را گدا بینی گر طلب کنی از جان عشق و دردمندی را عشق را هنر یابی درد را دوا بینی چون صبا ز خار و گل ترک آشنایی کن تا بهر چه روی آری روی آشنا...
-
غزل شمارهٔ ۵۱۱ ... صائب تبریزی
سهشنبه 30 آبان 1396 02:00
عشق سازد ز هوس پاک دل آدم را دزد چون شحنه شود امن کند عالم را آب جان را چو گهر در گره تن مگذار چون گل و لاله به خورشید رسان شبنم را در وصالیم و همان خون جگر می نوشیم تلخی از دل نبرد قرب حرم زمزم را عالم از جای به تعظیم کلامش خیزد هر که چون صبح برآرد به تأمل دم را رم آهوی حرم پای گرانخواب شود چون به دوش افکنی آن زلف خم...
-
غزل شماره ٣٠٨ - دیده انتظار را دام امید کرده ایم..."بیدل دهلوی"
سهشنبه 30 آبان 1396 01:54
دیده انتظار را دام امید کرده ایم ای قدمت به چشم ما خانه سفید کرده ایم دل به خیالت انجمن دیده به حیرتت چمن سیر تأملی که دل تا مژه عید کرده ایم همچو صدف قناعت ست بوته امتحان فقر مغز شد استخوان ما بسکه قدید کرده ایم فیض جنون نارسا فکر برهنگی کراست خرقه دوش عافیت سایه بید کرده ایم معنی لفظ حیرتیم کیست بفهم ما رسد بوی اثر...
-
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست...“هوشنگ ابتهاج (سایه)”
سهشنبه 30 آبان 1396 01:01
برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست این قافله از قافله سالار خراب است اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما...
-
نام تمام مردگان یحیاست..."محمد على سپانلو"
دوشنبه 29 آبان 1396 22:36
۲۹ آبان ماه زادروز زنده یاد “ محمدعلی سپانلو ” نام تمام بچههای رفته در دفترچه دریاست بالای این ساحل فراز جنگل خوشگل در چشم هر کوکب گهوارهای بر پاست بیخود نترس ای بچه تنها نام تمام مردگان یحیاست هر شب فراز ساحل باریک دریا تماشا میکند همبازیانش را در متن این آبیچه تاریک یک دسته کودک را که چون یک خوشه گنجشک بر پنج...
-
بیا که عشق به امیدت ایستاده هنوز...“جویا_معروفی”
شنبه 27 آبان 1396 03:32
بیا که مانده شرابی به جامِ باده هنوز بیا که عشق به امیدت ایستاده هنوز ببین که بی تو چه بر ما گذشته, میبینی؟ پُریم از غم و از بغضِ بی اراده هنوز اگرچه بالِ پریدن پریده از کفِ ما و مانده ایم در آغازْ راهِ جاده هنوز ولی امید به دیوانِ ما نمیمیرد خوشیم, خوش به همین دولتِ نداده هنوز چه روزها که گذشت و غمِ تو کهنه نشد فلک...
-
بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق..."نظامی"
شنبه 27 آبان 1396 03:20
» خمسه » خسرو و شیرین مراکز عشق به ناید شعاری مبادا تا زیم جز عشق کاری فلک جز عشق محرابی ندارد جهان بیخاک عشق آبی ندارد غلام عشق شو کاندیشه این است همه صاحب دلان را پیشه این است جهان عشق ست و دیگر زرق سازی همه بازی ست الا عشقبازی اگر بیعشق بودی جان عالم که بودی زنده در دوران عالم کسی کز عشق خالی شد فسرده ست کرش صد...
-
زمستان...“مهدی اخوان ثالث”
پنجشنبه 25 آبان 1396 06:50
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید ، نتواند که ره تاریک و لغزان است وگر دست محبت سوی کسی یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است نفس ، کز گرمگاه سینه می آید برون ، ابری شود تاریک چو دیدار ایستد در پیش چشمانت نفس کاین است...
-
دوست... "سهراب سپهری"
پنجشنبه 25 آبان 1396 06:22
بزرگ بود و از اهالی امروز بود و باتمام افق های باز نسبت داشت و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای اینه تفسیر کرد و او به...
-
گور شد، گهواره، آری بنگرید اینک زمین را..."حسین منزوی"
چهارشنبه 24 آبان 1396 06:12
گور شد، گهواره، آری بنگرید اینک زمین را این دهان وا کرده، غران اژدهای سهمگین را قریه خواب و کوه بیدار است و هنگامه شبیخون تا بکوبد بر بساطش، صخرههای خشم و کین را مرگ من یا توست بیشک، آن ستون، آن سقف، آنک ! کاینچنین از ظلمت شب، بهره میگیرد کمین را مادری آنک به سجده در نماز وحشت خود خسته میساید به خاک کودکان خود...
-
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی...«امیر هوشنگ ابتهاج»
چهارشنبه 24 آبان 1396 05:43
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی حالیا عکس دل ماست در آیینه جام تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی دیدی آن یار که بستیم صد امید در او چون به خون دل ما دست گشود ای ساقی؟ تیره شد آتش یزدانی ما از دم دیو گر چه در چشم خود انداخته دود ای ساقی تشنه خون زمین است فلک وین مه نو کهنه داسی است...
-
تو وقتی بی پناهی، زیباتری...“نیلوفر لاری پور”
سهشنبه 23 آبان 1396 23:45
مگر می شود به پایان داستان دل خوش کرد؟ به خیابان هایی که تو در آن ها گم شده ای سراغ کسی را می گیری که زمانی دوستت داشت رنگ چشم هایش را می دانی جنس خنده هایش را و ریتم ضربان بی قرار دلش را اما نشانی خانه اش را فراموش کرده ای من کمی دور تر سر پیچ اولین بی طاقتی نگاهت می کنم تا کم نیاورم تا دوباره دستت را نگیرم فقط همین،...
-
زندگی ..."فروغ فرخزاد"
یکشنبه 21 آبان 1396 05:45
آه ای زندگی منم که هنوز با همه پوچی از تو لبریزم نه به فکرم که رشته پاره کنم نه بر آنم که از تو بگریزم همه ذرات جسم خاکی من از تو ای شعر گرم در سوزند آسمان های صاف را مانند که لبالب ز باده ی روزند با هزاران جوانه می خواند بوته نسترن سرود تورا هر نسیمی که می وزد در باغ می رساند به او درود تورا من تورا در تو جستجو کردم...
-
تبعیدی..."بتول مبشری مقدم"
جمعه 19 آبان 1396 03:43
ای رد شده از پاییز هنگامه ی باران ها برگرد که جان دادم در دامن طوفان ها بعد از تو چه ماند از من دُرنای نگون بختی بی دانه و بی لانه مصلوب زمستان ها ای شانه ی آرامش هنگام عبور از درد بعد از تو زنی سرکش مغلوبه ی طغیان ها چون کافه ی دلگیرم بی تو پُرم از سایه تعطیلم و متروکه با قهوه و فنجان ها ای رفته از آغوشم با همهمه ی...
-
نفرین به روزگار کسی که تو نیستی..."محمدسعید میرزایی"
جمعه 19 آبان 1396 02:52
یک اسم، یادگار کسی که تو نیستی اسمی به اعتبار کسی که تو نیستی زندان – هزار و سیصد و پنجاه و پنج – مرد عکس شمارهدار کسی که تو نیستی در پارک، صندلی کنار تو خالی است در فکر او، کنار کسی که «تو» نیستی مرد مچاله – ساعت بیهوده – شهر گیج یک زن، در انتظار کسی که تو نیستی ... تو مردهای و چند بلوک آنطرفتری او رفته بر مزار...
-
بیدادِ همایون..."هوشنگ ابتهاج"
جمعه 19 آبان 1396 02:43
فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت که شکیب دل من دامن فریاد گرفت آن که آیینه ی صبح و قدح لاله شکست خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت آه از شوخی چشم تو که خونریزِ فلک دید این شیوه ی مردم کُشی و یاد گرفت منم و شمع دل سوخته ، یارب مددی که دگرباره شب آشفته شد و باد گرفت شعرم از ناله ی عشّاق غم انگیزتر است داد از آن زخمه که دیگر...
-
ای شب... "نیما یوشیج"
جمعه 19 آبان 1396 02:27
هان ای شب شوم وحشت انگیز تا چند زنی به جانم آتش ؟ یا چشم مرا ز جای برکن یا پرده ز روی خود فروکش یا بازگذار تا بمیرم کز دیدن روزگار سیرم دیری ست که در زمانه ی دون از دیده همیشه اشکبارم عمری به کدورت و الم رفت تا باقی عمر چون سپارم نه بخت بد مراست سامان و ای شب ،نه توراست هیچ پایان چندین چه کنی مرا ستیزه بس نیست مرا غم...