-
در سرزمین من زنی از جنس آه نیست ..."علیرضا بدیع"
سهشنبه 10 مرداد 1396 01:17
در سرزمین من زنی از جنس آه نیست این یک حقیقت است که در برکه ماه نیست این یک حقیقت است که در هفت شهر عشق دیگر دلی برای سفر رو به راه نیست راندند مردم از دل پر کینه، عشق را گفتند: جای مست در این خانقاه نیست دنیا بدون عشق چه دنیای مضحکیست شطرنج مسخرهست زمانی که شاه نیست زن یک پرنده است که در عصر احتمال گاهی میان...
-
بی قرار... "فاضل نظری"
دوشنبه 9 مرداد 1396 23:27
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب...
-
غزل شمارهٔ ۱۳۴ ... عراقی
یکشنبه 8 مرداد 1396 21:47
از غم عشقت جگر خون است باز خود بپرس از دل که او چون است باز؟ هر زمان از غمزهٔ خونریز تو بر دل من صد شبیخون است باز تا سر زلف تو را دل جای کرد از سرای عقل بیرون است باز حال دل بودی پریشان پیش ازین نی چنین درهم که اکنون است باز از فراق تو برای درد دل صد بلا و غصه معجون است باز تا جگر خون کردی، ای جان، ز انتظار روزی دل،...
-
غزل شمارهٔ ۲۲۳..."حافظ"
یکشنبه 8 مرداد 1396 21:21
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود از دماغ من سرگشته خیال دهنت به جفای فلک و غصه دوران نرود در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است برود از دل من وز دل من آن نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از...
-
غزل شمارهٔ ۱۷۳۵ ... “مولانا”
شنبه 7 مرداد 1396 18:00
به گوش من برسانید هجر تلخ پیام که خواب شیرین بر عاشقان شدهست حرام بکرد بر خور و بر خواب چارتکبیری هر آن کسی که بر او کرد عشق نیم سلام به من نگر که بدیدم هزار آزادی چو عشق را دل و جانم کنیزک است و غلام عظیم نور قدیم است عشق پیش خواص اگر چه صورت و شهوت بود به پیش عوام دلم چو زخم نیابد رود که توبه کند مخند بر من و بر...
-
خدا قلم زد و شب را ادامه دار کشید..."جویا معروفی"
جمعه 6 مرداد 1396 16:54
خدا قلم زد و شب را ادامه دار کشید مرا مسافرِ شب های انتظار کشید تو را شکفته و مغرور و سنگدل، اما مرا شکسته و بی تاب و بی قرار کشید تو را کنارِ سحرگاهِ شاد پبروزی مرا حوالیِ اندوهِ بی شمار کشید میان خنده و غم جنگ شد، دریغا غم به خنده چیره شد و دورِ من حصار کشید غمی که بر سرم آمد از آشنایان است همان غمی ست که هر لحظه...
-
آن مسافر که سحر گریه در آغوشم کرد..." کاظم بهمنی"
جمعه 6 مرداد 1396 15:19
آن مسافر که سحر گریه در آغوشم کرد آتشم زد به دو تا بوسه و خاموشم کرد خواستم دست به مویش ببرم خواب شود عطر گیسوش چنان بود که بی هوشم کرد معصیت نیست نمازی که قضا کرد از من معصیت زمزمه هایی ست که در گوشم کرد نیمه شب ها پس از این سجده کنان یاد من است آن سحرخیز که آن صبح فراموشم کرد چه کلاهی به سرم رفت، کبوتر بودم یک نفر...
-
شهنوازی کن نگارا،ساز می خواهم چکار..." شهریار"
جمعه 6 مرداد 1396 14:52
شهنوازی کن نگارا، ساز می خواهم چکار؟ من که ایمان داشتم اعجاز می خواهم چکار؟ تا صدایت گوش هایم را نوازش می کند، تار و سنتور و نی و آواز می خواهم چکار؟ تخت جمشید قشنگی هست در چشمان تو تا تورا دارم دگر شیراز می خواهم چکار؟ تکیه گاه من تو باشی، من خودم یک ارتشم قدرتم کافیست... نه... سرباز می خواهم چکار؟ باغ سرسبز و تو و...
-
سرگذشت چمن..."هوشنگ ابتهاج"
پنجشنبه 5 مرداد 1396 13:58
ز سرگذشت چمن دل به درد می آید ببند پنجره را باد سرد می آید دریغ باغ گل سرخ من که در غم او همه زمین و زمان زار و زرد می آید نمی رود ز دل من صفای صورت عشق و گر بر آینه باران گرد می آید به شاهراه طلب نیست بیم گمراهی که راه با قدم رهنورد می آید تو مرد باش و میندیش از گرانی درد همیشه درد به سروقت مرد می آید دگر به سوز دل...
-
آن ها... "رسول یونان"
سهشنبه 3 مرداد 1396 09:00
آن مرد چاق به جنوب رفت زن کناری اش به شمال آن مرد عینکی در عکس بعدی به یک گروه تئاتر پیوست و مردی که پشت سرش ایستاده راهی توکیو شد بچه هایی را که در عکس های بعدی می بینی بزرگ شدند و از سرنوشت آن زن زیبا و جوان که مقابل دوربین ژست گرفته هیچ کس خبر ندارد دیگر به آن ها فکر نکن ! آن ها رفته اند هیچ کس پشت عکس ها نیست . ..
-
احساس دوری..."روزبه بمانی"
سهشنبه 3 مرداد 1396 07:54
مگه من چی ازت می خوام که دائم فکر پروازی که هر شب بین دستامون داری دیوار می سازی مگه من چی ازت می خوام که می ری رو به تنهایی چه رویایی رو می بینی که نه می ری نه این جایی من از احساس این دوری من از این درد آشفته ام داری می ری نمی فهمم مگه من چی بهت گفتم به جز این حجم دلتنگی تو چی دیدی از احساسم چرا یادم نمی آری می خوام...
-
آیدا در آینه..."احمد شاملو"
دوشنبه 2 مرداد 1396 15:06
لبانت به ظرافت شعر شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند که جاندار غارنشین از آن سود می جوید تا به صورت انسان درآید و گونه هایت با دو شیار مّورب که غرور تورا هدایت می کنند و سرنوشت مرا که شب را تحمل کرده ام بی آن که به انتظار صبح مسلح بوده باشم، و بکارتی سر بلند را از روسبی خانه های داد و ستد سر به مهر باز...
-
زندگی نامه احمد شاملو...
دوشنبه 2 مرداد 1396 13:10
احمد شاملو زمینهٔ کاری:ادبیات، پژوهش، ترجمه، روزنامهنگاری داستاننویس زادروز ۲۱ آذر ۱۳۰۴ ۱۱ دسامبر ۱۹۲۵ تهران، خیابان صفی علیشاه پدر و مادر:حیدر شاملو، کوکب عراقی وفات: ۲ مرداد ۱۳۷۹ ۲۳ ژوئیه ۲۰۰۰ میلادی ( ۷۴ سال) کرج، فردیس، شهرک دهکده ملیت:ایرانی علت مرگ:به دنبال یک دوره طولانی بیماری جایگاه خاکسپاری:امامزاده طاهر،...
-
بعد از تو... "فروغ فرخزاد"
جمعه 30 تیر 1396 19:30
ای هفت سالگی ای لحظه ی شگفت عزیمت بعد از تو هر چه رفت در انبوهی از جنون و جهالت رفت بعد از تو پنجره که رابطه ای بود سخت زنده و روشن میان ما و پرنده میان ما و نسیم شکست شکست شکست بعد از تو آن عروسک خاکی که هیچ چیز نمی گفت هیچ چیز به جز آب آب آب در آب غرق شد بعد از تو ما صدای زنجره ها را کشتیم و به صدای زنگ که از روی...
-
آخر نگهی به سوی ما کن..."سعدی"
جمعه 30 تیر 1396 19:00
آخر نگهی به سوی ما کن دردی به ارادتی دوا کن بسیار خلاف عهد کردی آخر به غلط یکی وفا کن ما را تو به خاطری همه روز یک روز تو نیز یاد ما کن این قاعده خلاف بگذار وین خوی معاندت رها کن برخیز و در سرای دربند بنشین و قبای بسته وا کن آن را که هلاک میپسندی روزی دو به خدمت آشنا کن چون انس گرفت و مهر پیوست بازش به فراق مبتلا کن...
-
هرچه خواهی کن ولیکن.... "پارسا خسروی"
جمعه 30 تیر 1396 12:02
هرچه کردی تا فراموشت کنم بی فایده ست عاشقم من توبه کردن لاجرم بی فایده ست دوری از یک دلبر شیرین کجا باشد روا سعی تو در امتحان آخرم بی فایده ست بیش از این دورم مکن با قهر از اعماق خود گر کنی پرتم به ساحل دیگرم بی فایده ست دردعاشق را نباشد دردهای جسم و جان پس علاج درد من با مرهمم بی فایده ست ای دریغا حرف عاشق را نمی...
-
از باغ میبرند چراغانیات کنند... "فاضل نظری"
جمعه 30 تیر 1396 11:57
از باغ میبرند چراغانیات کنند تا کاج جشنهای زمستانیات کنند پوشاندهاند "صبح" تو را "ابرهای تار تنها به این بهانه که بارانیات کنند یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند این بار میبرند که زندانیات کنند ای گل گمان مبر به شب جشن میروی شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند یک نقطه بیش فرق "رحیم" و...
-
کلافه...
سهشنبه 27 تیر 1396 09:00
برو اگه می خوای بری،دلت نسوزه واسه من این جوری که کلافه ای،بدتره خب ، دل رو بکن بکن دل و از این همه خاطره های روی آب فک کن ندیدی ما همو حتی یه بارم توی خواب راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من! اشکاشو پشت پای تو ، می خواد بریزه دل بکن من که نمی میرم ،اگه بخوای تو از اینجا بری چون می دونستم که تو از اول راه مسافری...
-
سنجاق... "سید تقی سیدی"
سهشنبه 27 تیر 1396 07:01
لباس بى وفایى را به دست خود تنت کردم تو را اى دوست با مهر زیادم دشمنت کردم خیالم بود تندیسى طلا از عشق مى سازم محبت بدترین اکسیر بود و آهنت کردم تو رفتى با خدا باشى ، خدا در چشم من گم شد از آن وقتى که تسبیح خودم را گردنت کردم تمام خاطراتت را همان روزى که مى رفتى به قلبم دوختم سنجاق بر پیراهنت کردم تو تک کبریت امّیدم...
-
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامده ماه..."محمدعلی بهمنی"
سهشنبه 27 تیر 1396 02:15
از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب پشت ستون سایه ها روی درخت شب می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب می دانم اری نیستی اما نمی دانم بیهوده می گردم بدنبالت ‚ چرا امشب ؟ هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف ایکاش می...