عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

- از کجا آمده ام... "مولانا"


روزها فکر من اینست و همه شب سخنم

 کـه چـرا غافـل از احـوال دل خـویـشـتنـم

 

از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟

 به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم

 

مانده ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا

 یا چه بوده است مراد وی ازین ساختنم

 

جان که از عالم علوی است، یقین می دانم

 رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم

 

مـرغ بـاغ ملـکوتم، نیـم از عالم خاک

 دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

 

ای خوش آنروز که پرواز کنم تا بر دوست

 به هوای سر کویش، پر و بالی بزنم

 

کیست در گوش که او می شنود آوازم؟

 یا کدامست سخن می نهد اندر دهنم؟

 

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد؟

 یا چه جان است، نگویی، که منش پیرهنم؟

 

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

 یک دم آرام نگیرم، نفسی دم نزنم

 

می وصلم بچشان، تا در زندان ابد

 از سرعربده مستانه به هم در شکنم

 

من به خود نامدم اینجا، که به خود باز روم

 آنکه آورد مرا، باز برد در وطنم

 

تو مپندار که من شعر به خود می گویم

 تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم

 

شمس تبریز، اگر روی به من بنمایی

 ولله این قالب مردار، به هم در شکنم

 

دیوان شمس تبریزی

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.