عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

مرا به خانه ام ببر..."ایرج جنتی عطایی"

 

شب آشیان زده،چکاوک شکسته پر

رسیده ام به ناکجا،مرا به خانه ام ببر

 

کسی به یاد عشق نیست،کسی به فکر ما شدن

از آن تبار خود شکن،تو مانده و بغض من

 

از این چراغ مردگی،از این بر آب سوختن

از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن

 

چگونه گریه سر کنم که یار غمگسار نیست

مرا به خانه ام ببر که شهر ، شهر  یار نیست

 

مرا به خانه ام ببر ستاره دلنواز نیست

سکوت نعره می زند که شب ، ترانه ساز نیست

 

مرا به خانه ام ببر که عشق در میانه نیست

مرا به خانه ام ببر اگر چه خانه ، خانه نیست

 

از این چراغ مردگی از این بر اب سوختن

از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن

 

چگونه گریه سر کنم که یار غمگسار نیست

مرا به خانه ام ببر که شهر ، شهر  یار نیست

 


شعله زد عشق و من از نو نو شدم... "ایرج جنتی عطایی"

شعله زد عشق و من از نو

نو شدم

پر شدم از عشق تو

مملو شدم

شوق شیدایی مرا از من گرفت

من به خود برگشتم از تو

تو شدم

 

آه ، با تو من چه رعنا می شوم

آه ، از تو من چه زیبا می شوم

عطر لبخنده خدا می گیرم و

شکل آواز پری ها می شوم

 

با تو من هم جامه ی شب می شوم

هم طپش با گرگره تب می شوم

با تو من هم بستره گلبرگ ها

از شکفتن ها لبالب می شوم

 

شعله زد عشق و من از نو

نو شدم

پر شدم از عشق تو

مملو شدم

شوق شیدایی مرا از من گرفت

من به خود برگشتم از تو

تو شدم

 

آه ، با تو من چه رعنا می شوم

آه ، از تو من چه زیبا می شوم

عطر لبخنده خدا می گیرم و

شکل آواز پری ها می شوم

 

آه ، هستی جز تمنای تو نیست

آه ، لذت جز تماشای تو نیست

یک نفس دور از تو باشم ، مرده ام

زندگی جز مرگ در پای تو نیست

 

شعله زد عشق و من از نو ،

نو شدم

پر شدم از عشق تو

مملو شدم

شوق شیدایی مرا از من گرفت

من به خود برگشتم از تو

تو شدم

 

آه ، با تو من چه رعنا می شوم

آه ، از تو من چه زیبا می شوم

عطر لبخنده خدا می گیرم و

شکل آواز پری ها می شوم