عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

ستاره بخت و اقبال... "لادن نیکنام"

تکثیر می شوی

در خیابان و کوچه و خانه

ستاره و بخت

اقبال ما را ربوده اند

تو از همان سوی چراغ دور می شوی

که من نزدیک

حالا یکی تاریک

دیگری روشن

تو در سلول

من از سلول هات

دانه به دانه

خودم را

در هر چشم

در هر درد

تکرار می کنم...

 

گل یخ... لادن نیکنام

در خراش های گلویم

گل یخ کاشته ام

روی دیوارهای خانه

درخت خرمالو...

باغچه را خالی کرده ام

برای فرود کلاغ ها و برف ها

و این صدای توست

که از بام آغاز می شود

بنفشه ها را گذاشته ام کنار کبودترین تکه های دلم

نفس هایم تنگ

شب ها پناه می برم به محبوبه ها

داستان ها

روی گل های کاغذی نوشته

از تکرار صدای ِ گرفته ام

در گوش های ِ خودم

می ترسم

از نگاه کلاغ ها

سکوت ِ برف ها

سرمای ِ استخوان هایم را در پیراهن های تو پنهان کرده ام

روی زخم های روحم

پامچال چیده ام

گلستانم

بی آن که بیایی

و بر خودم نام گلی را گذاشته ام

 

در جایی دور... “لادن نیکنام“

 

در جایى دور

دست های تو را گم کرده ام

جایى میان خواب هام

روی ایوانی مهتابى

چسبیده به چراغ

شاپرکى بوده ام

دوار در هواى شب

همیشه یک خیال دور بوده ام

با طعم درد و مزه ى شور

حاصل خواب هاى بلند زمستانی مردی

در بعدازظهرى تابستانى ام

برخیز ... بیا و ببین بى تو

چه قدى کشیده ام

کفش هایت اندازه ام شده

جاى تو در خیابان راه مى روم

سیگار مى کشم

چاى مى نوشم

شاید پیراهنت برایم بزرگ باشد هنوز

اما دکمه هاى افتاده از چشم هات

همیشه روى دلم محکم بسته مى شود...