عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

عزم آن دارم که امشب نیم مست... " عطار"

 

عزم آن دارم که امشب نیم مست

پای کوبان کوزهٔ دردی به دست

 

سر به بازار قلندر در نهم

پس به یک ساعت ببازم هرچه هست

 

تا کی از تزویر باشم خودنمای

تا کی از پندار باشم خودپرست

 

پردهٔ پندار می‌باید درید

توبهٔ زهاد می‌باید شکست

 

وقت آن آمد که دستی بر زنم

چند خواهم بودن آخر پای‌بست

 

ساقیا در ده شرابی دلگشای

هین که دل برخاست غم در سر نشست

 

تو بگردان دور تا ما مردوار

دور گردون زیر پای آریم پست

 

مشتری را خرقه از سر برکشیم

زهره را تا حشر گردانیم مست

 

پس چو عطار از جهت بیرون شویم

بی جهت در رقص آییم از الست

 


 

دلم گرفته، برایم «بهار» بفرستید... "منیژه درتومیان"

دلم گرفته، برایم «بهار» بفرستید

ز شهر کودکی ام یادگار بفرستید

 

 دلم گرفته پدر! روزگار با من نیست

دعای «خیر» و صدای دوتار بفرستید 

 

 اگر چه زحمتتان می شود ولی این بار

برای دخترک خود «قرار» بفرستید

 

 غم از ستاره تهی کرد آسمانم را

کمی ستاره ی دنباله دار بفرستید

 

به اعتبار گذشته دو خوشه ی «لبخند»

در این زمانه ی بی اعتبار بفرستید

 

تمام روز و شب من پُر از زمستان است

دلم گرفته! برایم «بهار» بفرستید...

 

 

از مجموعه نامه های بی مقصد


 

 

 

 

 

به دیدارم بیا هر شب... "مهدی اخوان ثالث"


به دیدارم بیا هر شب , در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند ،

دلم تنگ است  

بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند  

شبم را روز کن در زیر تن پوش سیاهی ها  

دلم تنگ است...

 

بیا بنگر چه غمگین و غریبانه در این ایوان سر پوشیده وین تالاب مالامال

 دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها  

و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی  

بیا , ای هم گناه من درین برزخ , بهشتم نیز و هم دوزخ

به دیدارم بیا ، ای هم گناه ، ای مهربان با من،

که اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی

و من می مانم و بیداد و بی خوابی  

در ایوان سرپوشیده متروک،

شب افتاد ست و در تالاب من دیری ست ،

که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی ها، پرستوها  

 

بیا امشب که بس تاریک و تنهایم

بیا ای روشن , اما بپوشان روی , که می ترسم تو را خورشید پندارند  

و می ترسم همه از خواب بر خیزند  

و می ترسم که چشم از خواب بر دارند

نمی خواهم ببیند هیچ کس ما را،

 نمی خواهم بداند هیچ کس ما را ،

و نیلوفر که سر بر می کشد از آب ؛ پرستوها که با پرواز و آواز

 و ماهی ها که با آن رقص غوغایی ؛

 نمی خواهم بفهمانند بیدارند

 

شب افتادست و من تنها و تاریکم  

و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند ؛

 پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی

 

بیا ای مهربان با من !

بیا ای یاد مهتابی !

 

 


 

با من صنما دل یک دله کن..."مولانا"

 

با من صنما دل یک دله کن

گر سر ننهم آنگه گله کن

 

مجنون شده‌ام از بهر خدا

زان زلف خوشت یک سلسله کن

 

سی پاره به کف در چله شدی

سی پاره منم ترک چله کن

 

مجهول مرو با غول مرو

زنهار سفر با قافله کن

 

ای مطرب دل زان نغمه خوش

این مغز مرا پرمشغله کن

 

ای زهره و مه زان شعله رو

دو چشم مرا دو مشعله کن

 

ای موسی جان شبان شده‌ای

بر طور برو ترک گله کن

 

نعلین ز دو پا بیرون کن و رو

در دست طوی پا آبله کن

 

تکیه گه تو حق شد نه عصا

انداز عصا و آن را یله کن

 

فرعون هوا چون شد حیوان

در گردن او رو زنگله کن


پرواز مادر نازنینم...

 مادر جان، 

یاد شب ها ، که مارا شمع جان بودی

میان ناامیدی ها، چراغ جاودان بودی


برایت زندگانی گرچه یک سر رنج و سختی بود

بنازم همتت مادر، که تا بودی صبور و مهربان بودی...

زندگی نامه ایرج میرزا...


ایرج میرزا

 

 

 

ایرج میرزا

 

زادروز:  پاییز ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ خورشیدی،رمضان ۱۲۹۱ (قمری)،اکتبر ۱۸۷۴ (میلادی)-تبریز

پدر و مادر:         غلامحسین‌میرزا (پدر)

مرگ:     ۲۲ اسفند ۱۳۰۴،۲۷ شعبان ۱۳۴۳ (قمری)،۱۴ مارس ۱۹۲۶ (میلادی)

خیابان ایران (عین‌الدوله)، خیابان پهلوی بازارچهٔ سقاباشی تهران

ملیت:    ایرانی

علت مرگ:          سکته قلبی

جایگاه خاکسپاری:          گورستان ظهیرالدوله، شمیران

در زمان حکومت:             اواخر دورهٔ قاجار و اوایل دورهٔ پهلوی

پیشه:   شاعر

سبک نوشتاری:  هزلیات، طنز

تخلص:  ایرج، جلال‌الممالک، فخرالشعرا

فرزندان:            جعفرقلی میرزا، خسرومیرزا، ربابه

 

 

 

ایرج میرزا (پاییز ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ خورشیدی در تبریز  -‏ ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشیدی در تهران)  ملقب به «جلال‌الممالک» 

و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجستهٔ ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره

قاجار و اوایل دوره پهلوی) و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود.  ایرج میرزا در قالب‌های گوناگون

شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند.

شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژه‌ها و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار

اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود.

  

ادامه مطلب ...

زندگی نامه ادیب الممالک فراهانی...


ادیب‌الممالک فراهانی

 

 

 

ادیب‌الممالک فراهانی

زادروز:  1277 ه.ق، گازران

مرگ:     1335ه.ق، تهران

ملیت:    ایرانی

در زمان:  حکومت دوره قاجار

پیشه:   شاعر ، نویسنده

 

 

محمدصادق بن حاجی میرزا حسین فراهانی ملقب به ادیب‌الممالک فراهانی و امیرالشعرا و

متخلص به امیری و پروانه شاعر، ادیب و روزنامه نگار دوره مشروطه.

 

او در پانزده سالگی و پس از مرگ پدرش به تهران آمد و به پایمردی حسنعلی‌خان امیرنظام گروسی،

به دستگاه طهماسب میرزا مؤیدالدوله راه یافت.

 

میرزا محمد صادق امیری فرزند حاج میرزا حسین و نواده میرزا معصوم متخلص به محیط می باشد. لقبش در ابتدا امیر الشعرا بود و بعد به ادیب الممالک مشهور گردید و تخلص وی به امیری نیز بدین جهت بوده است. ولادتش به نوشته خود او در روز پنجشنبه 14 محرم 1277 هجری قمری

(1237 خورشیدی) در قریه گارزان از توابع اراک اتفاق افتاد.

   ادامه مطلب ...