عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

رباعیات خیام...

 

رباعی شمارهٔ ۶۶

 

 

این قافله عمر عجب می گذرد

دریاب دمی که با طرب می گذرد

 

ساقی غم فردای حریفان چه خوری

پیش آر پیاله را که شب می گذرد

 

 

 

 

رباعی شمارهٔ ۶۳

 

  

افسوس که نامه جوانی طی شد

و آن تازه بهار زندگانی دی شد

 

آن مرغ طرب که نام او بود شباب

افسوس ندانم که کی آمد کی شد

 

 

 

رباعی شمارهٔ ۶۰

 

  

از آمدنم نبود گردون را سود

وز رفتن من جلال و جاهش نفزود

 

وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود

کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود

 

 

 رباعی شمارهٔ ۵۴

 

  

آنان که محیط فضل و آداب شدند

در جمع کمال شمع اصحاب شدند

 

ره زین شب تاریک نبردند برون

گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند

 

  

رباعی شمارهٔ ۴۹

 

 

در هر دشتی که لاله‌زاری بوده‌ست

از سرخی خون شهریاری بوده‌ست

 

هر شاخ بنفشه کز زمین می روید

خالی است که بر رخ نگاری بوده‌ست

 


خلاصه ای از زندگینامه عمرخیام نیشابوری...


عمرخیام  

     


                             مجسمهٔ خیام نیشابوری در دفتر سازمان ملل متحد در وین                            

 

 

 عُمَر خَیّام:

                                                                                                     

 

نام اصلی:           غیاث‌الدین ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری

 

زمینهٔ کاری:        ریاضیات، اخترشناسی، شعر، فلسفه، دین، تاریخ، گاهشماری، موسیقی

 

زادروز:                ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ خورشیدی، ۴۴۰ قمری، ۱۸ مه ۱۰۴۸ میلادی، نیشابور

 

پدر و مادر:          ابراهیم خیام نیشابوری

 

وفات:                 ۵۱۰ خورشیدی،۵۳۶ قمری، ۱۱۳۱ میلادی، نیشابور

 

ملیت :                ایرانی

 

محل زندگی:      حیره (نیشابور)

 

جایگاه خاکسپاری: قبرستان حیره آرامگاه خیام، در زمان حکومت سلجوقیان

رویدادهای مهم:    سقوط دولت آل بویه، قیام دولتِ سلجوقی، جنگ‌های صلیبی، ظهور باطنیان

 

نام(های)دیگر:      خیامی، خیام نیشابوری، خیامی النیسابوری

 

لقب:                     حکیم، حجةالحق، امام عصر، جانشین ابن‌سینا

 

کتاب‌ها:               رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس، رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب)،

                            القول علی اجناس التی بالاربعاء (موسیقی)

نوشتارها:            رساله در جبر

دیوان سروده‌ها:  رباعیات خیام

 

فرزندان نواده او :شاهپور نیشابوری

 

دانشگاه نظامیه نیشابور، شاگرد ابن سینا، امام موفق نیشابوری

 

دلیل سرشناسی: تدوین تقویم جلالی، رباعیات، استاد بی‌بدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و متافیزیک، مثلث خیام-پاسکال، چهارضلعی خیام-ساکری

 

اثرگذاشته برصادق هدایت بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کرده‌است.

 

عُمَر خَیّام نیشابوری (نام کامل: غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیام نیشابوری) (زادهٔ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ خورشیدی در نیشابور - درگذشته ۱۲ آذر ۵۱۰ خورشیدی در نیشابور) که خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوری هم نامیده شده‌است، فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و رباعی سرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و لقبش «حجةالحق» بوده‌است؛ ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آن‌که رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند، ادوارد فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است

که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغرب‌زمین گردیده‌است.

 

یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶ - ۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است. ابداع نظریه‌ای دربارهٔ نسبت‌های هم‌ارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهم‌ترین کارهای اوست.

 

شماری از تذکره‌نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری خوانده‌اند. صحت این فرضیه که خیام شاگرد ابن سینا بوده‌است، بسیار بعید می‌نماید، زیرا از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته‌اند. خیام در رساله کون و تکلیف، ابن سینا را استاد خود می‌داند اما احتمالا این استادی ابن سینا، جنبهٔ معنوی دارد.

 

زندگی:

آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.

عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و ستاره‌شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود.

 

در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادله‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله و از آن‌جاکه با نظام‌الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدین ملک‌شاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملک‌شاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت. در همین سال‌ها (۴۵۶) مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. همچنین گفته می‌شود که خیام هنگامی که سلطان سنجر، پسر ملک‌شاه در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان نموده‌است. پس از درگذشت ملک‌شاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده‌است. غلامحسین مراقبی گفته‌است که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر برنگزید.

 

 

باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد، تصویر از کنار آرامگاه امامزاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود.

 


مرگ خیام را میان سال‌های ۵۱۷-۵۲۰ هجری می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره‌نویسان نیز وفات او را ۵۱۶ نوشته‌اند، اما پس از بررسی های لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بوده‌است. مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع است،

قرار گرفته‌است.

 

شرایط دوران خیام:

در زمان خیام فرقه‌های مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحث‌ها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم می‌شدند. تعصب، بر فضای جامعه چنگ انداخته بود و کسی جرئت ابراز نظریات خود را نداشت - حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نماند. اگر به سیاست‌نامهٔ خواجه نظام‌الملک بنگریم، این اوضاع کاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آن جا، خواجه نظام همهٔ معتقدان به مذهبی خلاف مذهب خود را به شدت می‌کوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون می‌داند. از نظر سیاست نیز وقایع مهمی در عصر خیام رخ داد:

 

سقوط دولت آل بویه

قیام دولتِ سلجوقی

جنگ‌های صلیبی

ظهور باطنیان

 

در اوایل دوران زندگی خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به اواخر عمر خود رسیده بودند. نظامی عروضی سمرقندی او را «حجة الحق» و ابوالفضل بیهقی «امام عصر خود» لقب داده‌اند. از خیام به عنوان جانشین ابن‌سینا و استاد بی‌بدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و متافیزیک یاد می‌کنند.

 

القاب:

حکیم حجة الحق، خواجه، امام، الفیلسوف حجة الحق، خواجه امام، حکیم جهان و فیلسوف گیتی، الشیخ الامام، الشیخ الاجل حجة الحق، علامهٔ خواجه، قدوهٔ الفضل، سلطان العلماء، ملک الحکماء، امام خراسان، من اعیان المنجّمین، الحکیم الفاضل الاوحد، خواجهٔ حکیم، الحکیم الفاضل، نادرهٔ فلک، تالی ابن سینا، حکیم عارف به جمیع انواع حکمت به ویژه ریاضی، مسلط بر تمامی اجزای حکمت و ریاضیات و معقولات، در اکثر علوم خاصه درنجوم سرآمد زمان، فیلسوف الوقت، سیدالمحقّقین، ملک الحکماء، الادیب الاریب الخطیر، الفلکی الکبیر، حجة الحق والیقین، نصیرالحکمة و الدین، فیلسوف العالمین، نصرة الدّین، الحیر الهمام، سیّدالحکماءالمشرق و المغرب، السیّدالاجل، فیلسوف العالم، به طور قطع در حکمت و نجوم بی‌همتا، علامهٔ دوران، بر دانش یونان مسلط و غیره.

 

افسانه‌هایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانه‌ها از این قرار است که خیام می‌خواست باده بنوشد ولی بادی وزید و کوزه می اش را شکست. پس خیام چنین سرود:


ابریق می مرا شکستی، ربی                   بر من در عیش را ببستی، ربی

من مِی خورم و تو می‌کنی بدمستی         خاکم به دهن مگر که مستی، ربی

 

پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:

 

ناکرده گنه در این جهان کیست بگو!                      آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو!

من بد کنم و تو بد مکافات دهی                              پس فرق میان من و تو چیست بگو!

 

و چون اینگونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانه‌ها در اینکه این دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.

 

ای رفته و باز آمده بل هم گشته:

در افسانه‌ای دیگر، چنین آمده که روزی خیام با شاگردان از نزدیکی مدرسه‌ای می‌گذشتند. عده‌ای، مشغول ترمیم آن مدرسه بودند و چارپایانی، مدام بارهایی (شامل سنگ و خشت و غیره) را به داخل مدرسه می‌بردند و بیرون می‌آمدند. یکی از آن چارپایان از وارد شدن به مدرسه ابا می‌کرد و هیچ‌کس قادر نبود او را وارد مدرسه کند. چون خیام این اوضاع را دید، جلو رفت و در گوش چارپا چیزی گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از این که خیام بازگشت، شاگردان پرسیدند که ماجرا چه بود؟

 

خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بود و پس از مردن، به این شکل در آمده و دوباره به دنیا بازگشته بود (اشاره به نظریهٔ تناسخ) و می‌ترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:

 

ای رفته و باز آمده بَل هُم گشته               نامت ز میان مردمان گم گشته

ناخن همه جمع آمده و سم گشته             ریشت ز عقب در آمده دم گشته

 

و چون متوجه شد که من او را شناخته‌ام، تن به درون مدرسه رفتن در داد.

 

سه یار دبستانی:

نوشتار اصلی: سه یار دبستانی

بنا به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام‌الملک به سه یار دبستانی معروف بوده‌اند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام‌الملک سیاست‌مداری بزرگ شد و خیام شاعر و متفکری گوشه‌گیر، که در آثارش اندیشه‌های بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.

 

ادبیات:

نوشتار اصلی: رباعیات خیام

خیام زندگی‌اش را به عنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد، در حالی‌که معاصرانش از رباعیاتی که امروز مایه شهرت و افتخار او هستند بی‌خبر بودند.معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکرده‌اند. صادق هدایت در این باره می‌گوید:

 

گویا ترانه‌های خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگ‌ها و کتب اشخاص باذوق به طور قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر شده است.

چند رباعی از خیام...

 

گویند: بهشت و حورعین خواهد‌بود،

و آن‌جا می ناب و اَنْگَبین خواهد‌بود؛

 

گر ما می و معشوقه گُزیدیم چه باک؟

آخِر نه به عاقبت همین خواهد‌بود؟

 

 

**********

 

گر من ز می مُغانه مستم، هستم،

گر کافِر و گَبْر و بت‌پرستم، هستم،

 

هر طایفه‌ای به من گمانی دارد،

من زانِ خودم، چُنان‌که هستم هستم.

 

 

**********

 

چون مُرده شوم، خاکِ مرا گُم سازید،

احوالِ مرا عبرتِ مردم سازید؛

 

خاک تن من به باده آعشته کنید،

وَز کالبدم خشتِ سَرِ خُم سازید.

 

 

**********

 

من ظاهرِ نیستی و هستی دانم،

من باطنِ هر فراز و پستی دانم؛

 

با این‌همه از دانشِ خود شَرْمَم باد،

گر مرتبه‌ای وَرایِ مستی دانم.

 

 

**********

 

شادی بطلب که حاصلِ عمر دمی است،

هر ذرّه ز خاکِ کیقبادی و جَمی است،

 

احوالِ جهان و اصلِ این عمر که هست،

خوابی و خیالی و فریبی و دمی است.

 

 

**********

 

 

 

 

 

 

رباعیات حکیم عمرخیام... "خیام نیشابوری"


تا کی غم آن خورم که دارم یا نه

 

وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه

 

پرکن قدح باده که معلومم نیست

 

کاین دم که فرو برم برآرم یا نه

 

***

 

برخیز و مخور غم جهان گذران

 

بنشین و دمی به شادمانی گذران

 

در طبع جهان اگر وفایی بودی

 

نوبت بتو خود نیامدی از دگران

 

***

 

رفتم که در این منزل بیداد بدن

 

در دست نخواهد بر خنگ از باد بدن

 

آن را باید به مرگ من شاد بدن

 

کز دست اجل تواند آزاد بدن

 

***

 

قانع به یک استخوان چو کرکس بودن

 

به ز آن که طفیل خوان ناکس بودن

 

با نان جوین خویش حقا که به است

 

کالوده و پالوده هر خس بودن

 

***

 

می‌خور که فلک بهر هلاک من و تو

 

قصدی دارد بجان پاک من و تو

 

در سبزه نشین و می روشن میخور

 

کاین سبزه بسی دمد ز خاک من و تو

 

***

 

سردفتر عالم معانی عشق است

 

سر بیت قصیده جوانی عشق است

 

ای آنکه نداری خبر از عالم عشق

 

این نکته بدان که زندگانی عشق است...