عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

قاصد آمـد گفتمـش آن یار سـیمیـن بر چه گفت؟..."عظیمای نیشابوری"

قاصد آمـد گفتمـش آن یار سـیمیـن بر چه گفت؟
گفت: بـا هجـرم بسازد، گفتمش دیگـر چـه گفت؟

گفت: دیگـر پا ز حد خـویــش نگذارد برون 
گفتمش جمع است از پا خاطرم، از سر چه گفت؟

گفت: سر را بایدش از خــاک ره کمـتــر شمرد
گفتمش کمـتر شمـردم، زین تن لاغـر چه گفت؟

گفت: جسم لاغرش را از غضب خواهیم سوخت 
گفتمش مـن سوختم، در باب خاکسـتر چه گفت؟

گفت: خاکســتر چـو گـردد، خـواهمش بر بـاد داد 
گفتمش بـر بـاد رفتم، در حــق محشر چـه گفت؟

گفت: در محشـر به یکـدم زنده اش خـواهیم کرد 
گفتمش من زنده گردیدم، ز خیر و شر چه گفت؟

گفت: خـیر و شـر نبـاشد عـاشقان را در حسـاب 
گفتمش ایـن هم حسابی، با لـب کـوثر چه گفت؟

گفت: با ما بـر لـب کوثـر نـشـیـند عـاقــبت 
گفتمش گر عاقبت این است زین بهتر چه گفت؟

گفت: دیگـر نگـذرد در خـاطـرش یـاد عظیم 
گفتمش دیگـر بگـو، گفتـا مگـو دیگـر چـه گفت