عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

زندگی نامه ایرج میرزا...


ایرج میرزا

 

 

 

ایرج میرزا

 

زادروز:  پاییز ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ خورشیدی،رمضان ۱۲۹۱ (قمری)،اکتبر ۱۸۷۴ (میلادی)-تبریز

پدر و مادر:         غلامحسین‌میرزا (پدر)

مرگ:     ۲۲ اسفند ۱۳۰۴،۲۷ شعبان ۱۳۴۳ (قمری)،۱۴ مارس ۱۹۲۶ (میلادی)

خیابان ایران (عین‌الدوله)، خیابان پهلوی بازارچهٔ سقاباشی تهران

ملیت:    ایرانی

علت مرگ:          سکته قلبی

جایگاه خاکسپاری:          گورستان ظهیرالدوله، شمیران

در زمان حکومت:             اواخر دورهٔ قاجار و اوایل دورهٔ پهلوی

پیشه:   شاعر

سبک نوشتاری:  هزلیات، طنز

تخلص:  ایرج، جلال‌الممالک، فخرالشعرا

فرزندان:            جعفرقلی میرزا، خسرومیرزا، ربابه

 

 

 

ایرج میرزا (پاییز ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ خورشیدی در تبریز  -‏ ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ خورشیدی در تهران)  ملقب به «جلال‌الممالک» 

و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجستهٔ ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره

قاجار و اوایل دوره پهلوی) و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود.  ایرج میرزا در قالب‌های گوناگون

شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند.

شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژه‌ها و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار

اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود.

  

ادامه مطلب ...

بیچاره مادر... "ایرج میرزا"

 

پسر رو قدر مادر دان که دایم

کشد رنج پسر بیچاره مادر

 

برو بیش از پدر خواهش که خواهد

تو را بیش از پدر بیچاره مادر

 

زجان محبوب تر دارش که دارد

زجان محبوب تر بیچاره مادر

 

از این پهلو به آن پهلو نغلتد

شب از بیم خطر بیچاره مادر

 

نگهداری کند نه ماه و نه روز

تو را چون جان به بر بیچاره مادر

 

به وقت زادن تو مرگ خود را

بگیرد در نظر بیچاره مادر

 

بشوید کهنه و آراید او را

چو کمتر کارگر بیچاره مادر

 

تموز و دی تو را ساعت به ساعت

نماید خشک و تر بیچاره مادر

 

اگر یک عطسه آید از دماغت

پرد هوشش زسر بیچاره مادر

 

اگر یک سرفه بی جا نمایی

خورد خون جگر بیچاره مادر

 

برای این که شب راحت  بخوابی

نخوابد تا سحر بیچاره مادر

 

دو سال از گریه روز و شب تو

نداند خواب و خور بیچاره مادر

 

چو دندان آوری رنجور گردی

کشد رنج دگر بیچاره مادر

 

سپس چون پا گرفتی ، تا نیافتی

خورد غم بیشتر بیچاره مادر

 

تو تا یک مختصر جانی بگیری

کند جان مختصر بیچاره مادر

 

به مکتب چون روی تا  باز گردی

بود چشمش به در بیچاره مادر

 

وگر یک ربع ساعت دیر آیی

شود از خود به در  بیچاره مادر

 

نبیند  هیچکس  زحمت به دنیا

زمادربیشتر بیچاره مادر

 

تمام حا صلش از زحمت این است

که دارد یک پسر بیچاره مادر

 


 

در خاطر تو مانده؟... "ایرج میرزا"

 

در خاطر تو مانده

آن شب که تو را کردم
در گوشه ی این خانه
از خواب خوشت بیدار ؟

گفتم که بخور این را
سرخ است و پر از آب است
این سیب خودم چیدم
از آن طرف دیوار

خوردی و خوشت آمد
خنده به لبت آمد
گفتی که بکن حالا
تعریف ازین دیدار
یادش همگی خوش باد
می دادی و می کردم

تو درس محبت را
من گوش به این اقرار
من عاشق و تو عاشق
گفتم که بده ،دادی
وآنگاه فشردم من
دستان تو را ای یار

شب بود و نفهمیدی
در پشت تو بنشستم
تا صبح تو را کردم
هر لحظه دعا بسیار

یک لحظه نفهمیدم
آب آمد و رویت ریخت
فنجان چپه شد یک دم
از دست من بیمار

انگشت خود آوردم
کردم همگی سیخش
تا بهر تو برچینم
یک شاخه گل تب دار

در دست تو نسپرده
تو داد زدی ای وای
گفتی که بکش بیرون
از ناخن من این خار

خون پرده به بالا رفت
تو داد زدی در دم
بیرون همه روشن هست
از نور چراغ انگار

گفتم که برو آن ور
برگرد و بکش پایین
از پنجره آن پرده
کین نور دهد آزار

آن شب ،شب خوبی بود
هی کردم و هی دادی
من گریه برای تو
تو عشق به این دلدار