عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

سلام آخر...“اهورا ایمان”

سلام ای غروب غریبانه ی دل

سلام ای طلوع سحرگاه رفتن

سلام ای غم لحظه های جدایی

خداحافظ ای شعر شب های روشن

 

خداحافظ ای شعر شب های روشن

خداحافظ ای قصه ی عاشقانه

خداحافظ ای آبی روشن عشق

خداحافظ ای عطر شعر شبانه

 

خداحافظ ای همنشین همیشه

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته

تو تنها نمی مانی ای مانده بی من

تو را می سپارم به دل های خسته

 

تو را می سپارم به مینای مهتاب

تو را می سپارم به دامان دریا

اگر شب نشینم اگر شب شکسته

تو را می سپارم به رویای فردا

 

به شب می سپارم تو را تا نسوزد

به دل می سپارم تو را تا نمیرد

اگر چشمه ی واژه از غم نخشکد

اگر روزگار این صدا را نگیرد

 

خداحافظ ای برگ و بار دل من

خداحافظ ای سایه سار همیشه

اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم

خداحافظ ای نوبهار همیشه


متن آهنگ سلام آخر احسان خواجه امیری

 

 


باور نکن تنهایی ات را... ”اهورا ایمان”

  



باور نکن تنهایی ات را

من در تو پنهانم تو در من

ازمن به من نزدیک تر تو

ازتو به تو نزدیک تر من

 

باور نکن تنهایی ات را

تا یک دل و یک درد داریم

تا در عبور از کوچه ی عشق

بر دوش هم سر می گذاریم

 

دل تاب تنهایی ندارد

باور نکن تنهایی ات را

هرجای این دنیا که باشی

من با توام تنهای تنها

 

من با توام هر جا که هستی

حتی اگر با هم نباشیم

حتی اگر یک لحظه یک روز

با هم در این عالم نباشیم

 

این خانه را بگذار و بگذر

با من بیا تا کعبه ی دل

باور نکن تنهایی ات را

من با توام منزل به منزل

 

 


دلم گرفت ای هم نفس ..." اهورا ایمان"

دلم گرفت ای هم نفس ، پرم شکست توو این قفس

توو این غبار ، توو این سکوت ، چه بی صدا ، نفس نفس

 

از این نامهربونی ها ، دارم از غصه می میرم

رفیق روز تنهایی ، یه روز دستاتو می گیرم

 

توو این شـب گریه می تونی ، پناهه هق هقم باشی

تو ای همزاد هم خونه ، چی می شـــه عاشقم باشی

 

دوباره من ، دوباره تو ، دوباره عشق ، دوباره مـــا

دو هم نفــس، دو هم زبون،دو هم سفر،دو هم صدا

 

تو ای پایان تنهایی ، پناه آخر من باش

توو این شب مرگیه پاییز ، بهار باور من باش

 

بزار با مشرق چشمات ، شبم روشن ترین باشه

می خوام آیینه خونه ، با چشمات همنشین باشه

 

دلم گرفت ای هم نفس، پرم شکست توو این قفس

توو این غبار، توو این سکوت، چه بی صدا،نفس نفس

 


 

بهانه(با یاد همیشه عزیز ناصر)... "اهورا ایمان"


 

ستاره بود، غزل بود

ترانه بود وتو بودی

هزار حادثه، اما

بهانه بود وتو بودی

تو بودی وشب قصه

تو بودی وتب پرواز

هزار آینه فریاد

هزار پنجره آواز

شب از تو شعر دوباره

شب از تو باغ ستاره

به اعتبار تو روشن

من وچراغ ستاره

حضورم از تو همیشه

سکوتم از تو صدا بود

تو آسمون ترانه

پرنده بود ورها بود

گذشتی از شب قصه

گذشتی از شب آواز

نه از ستاره شنیدی

نه گفتی از تب پرواز

نه گفتی از شب گریه

نه گفتی از منِ بی تو

در این حضور خیالی

چگونه ماندنِ بی تو

ستاره بود غزل بود

غزل نبود وتو بودی

تویی که از تو نوشتی

تویی که از تو سرودی

 

ترانه: اهورا ایمان


تهران،خوابگاه دانشجویی طرشت

آبان80

آهنگ وتنظیم وخواننده: ناصر عبداللهی

آلبوم بوی شرجی

 

باور نکن تنهاییت را... "اهورا ایمان"


باور نکن تنهاییت را من در تو پنهانم تو در من

از من به من نزدیک تر تو، از تو به تو نزدیکتر من


باور نکن تنهاییت را تا یک دل و یک درد داری

تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر می گذاریم


دل تاب تنهایی ندارد، باور نکن تنهاییت را

هر جای این دنیا که باشی من با توئم تنهای تنها


هر جای این دنیا که باشی من با توئم تنهای تنها

من با توئم هر جا که هستی حتی اگر با هم نباشیم


حتی اگر یک لحظه یک روز با هم در این عالم نباشیم

حتی اگر یک لحظه یک روز با هم در این عالم نباشیم


این خانه رو بگذار و بگذر با من بیا تا کعبه دل

باور نکن تنهاییت را من با توئم منزل به منزل

 


 

حاشا مکن دل را عاشق تر از ما نیست... "اهورا ایمان"


حاشا مکن دل را عاشق تر از ما نیست
تنها بگو این عشق پای تو هست یا نیست


افتاده ام در دام تو با این دل خسته
چشمی که آهو می کشد راه مرا بسته


غم دیوانه واری دارد این عشق
چه شیرین انتظاری دارد این عشق


ببین هرجا دل درد آشنای خسته ای هست
اگر کهنه اگر نو یادگاری دارد این عشق


غم دیوانه واری دارد این عشق
چه شیرین انتظاری دارد این عشق

 

دل را از عشق شعله ور کن
ما را از دل بی خبر کن


چون شب عاشقان روشن باش
ماه من تا ابد با من باش


اگرچه زندگی هرگز به کام عاشقان نیست
برای زندگی عاشق تر از ما در جهان نیست





 

 

 

باران که می بارد تو می آیی... "اهورا ایمان"


باران که می بارد تو می آیی، باران گل باران نیلوفر

باران مهر و ماه و آیینه، باران شعر و شبنم و شبدر

باران که می بارد تو در راهی، از دشت شب تا باغ بیداری

از عطر عشق و آشتی لبریز، با ابر و آب و آسمان جاری

غم می گریزد غصه می سوزد، شب می گدازد سایه می میرد

تا عطر آهنگ تو می رقصد، تا شعر باران تو می گیرد

تا شعر باران تو می گیرد

از لحظه های تشنه دیدار تا روزهای با تو بارانی

غم می کشد ما را تو می بینی دل می کشد ما را تو می دانی

دل می کشد ما را تو می دانی

باران که می بارد تو می آیی، باران گل باران نیلوفر

باران مهر و ماه و آیینه، باران شعر و شبنم و شبدر

باران که می بارد تو در راهی، از دشت شب تا باغ بیداری

از عطر عشق و آشتی لبریز، با ابر و آب و آسمان جاری

از لحظه های تشنه دیدار تا روزهای با تو بارانی

غم می کشد ما را تو می بینی دل می کِشد ما را تو می دانی

دل می کِشد ما را تو می دانی

دل می کِشد ما را تو می دانی