عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

غزل ۵۲۳ ..."سعدی"

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

 

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی

 

چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن

تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی

 

نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به

که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی

 

دل دردمند ما را که اسیر توست یارا

به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی

 

نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا

تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی

 

برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را

تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی

 

دل هوشمند باید که به دلبری سپاری

که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی

 

چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد

چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی

 

گله از فراق یاران و جفای روزگاران

نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی


» دیوان اشعار » غزلیات

چه خواهد کرد با ما عشق؟... "فاضل نظری"


مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را

فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را

 

خیانت قصه تلخی است اما از که می نالم

خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را

 

نسیم وصل وقتی بوی گل می داد حس کردم

که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل ها را

 

خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست

نباید بی وفایی دید نیرنگ زلیخا را 

 

کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست

چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر ما را

 

نمی دانم چه افسونی گریبان گیر مجنون است

که وحشی می کند چشمانش آهوان صحرا را

 

چه خواهد کرد با ما عشق پرسیدیم و خندیدی

فقط با پاسخت پیچیده‌تر کردی معما را

 

 

فراموشی..."لیلا کردبچه"

فراموش می شوم

راحت تر از رد پایی روی برف

که زیر برفی تازه دفن می شود،

راحت تر از خاطره عطر گیجی در هوا

که با رهگذری تازه از کنارت رد می شود

و راحت تر از آن که فکر کنی،

فراموش می شوم

و چقدر دروغ گفتن در پاییز راحت است!

وقتی یادت نمی آید

کدام یک شنبه عاشق ترین زن دنیا بودم

و کدام یک شنبه پیراهنت آنقدر آبی بود.

یادت نمی آید

و سال هاست کنار همین شعر ایستاده ام

و هی به ساعتی نگاه می کنم

که عقربه هایش درست روی شش از کار افتاده اند

یادم نبود

پاییز فصلی است که تمام درختان خواب آن را دیده اند

این جا کجاست؟

کدام روزِ کدام سال است؟

من کی ام؟

من حتی نام خودم را فراموش کرده ام

می ترسم یکی بیاید

و با اولین اسمی که صدا می زند، لیلا شوم

می ترسم پیراهن آبی پوشیده باشد

و یادش نباشد دیگر

«چنان که افتد و دانی» برای من دیر است

و آن وقت با عریانی پیرم چه خواهی کرد؟

اگر فراموش کرده باشی قرارهایمان را

فراموش کرده ایم...

 


بی خبری از حال خرابم..."عبدالجبار کاکایی"


بی خبری از حال خرابم،

گم شده ام در خواب عمیقی

جز تو ندارم از تو شکایت،

ای دل تنها! با که رفیقی؟

 

 حوصله کن تا با تو بگویم،

طاقت اندوهی که ندارم

پیشتر آ  تا از تو بپرسم،

راه رهایی از شب تارم

 

از تو کجا باید بنویسم،

شرح پریشانی که کشیدم

محرم رازم جز تو کسی نیست،

هرچه شنیدم از تو شنیدم

 

از شب قسمت چاره ندارم،

بی خبر از خود، پای تو ماندم

عمر قراری بود و رسیدم ،

عشق سلامی بود و رساندم

 

از تمام خیابانها جواب سربالا شنیده ام..."منیره حسینی"


حال مرا کسی درک می کند

که در سراشیبی ترین نقطه این شهر

به یاد کسی افتاده باشد ،

کسی شبیه تو

که تا دست هایت را باز می کردی ،

خطوط این جاده مرا

به آغوشت می رساند

 

این سال ها اما از تمام خیابان ها جواب سربالا شنیده ام

و می ترسم از مسیرهایی که منحرفت کرده اند

و شب هایی

که در دوراهیِ

یکی بود و یکی نبود

مرا به پایان هیچ قصه ای نمی رسانند

می ترسم

و حال این زن را

تنها کلاغی درک می کند

که هیچوقت به خانه اش نخواهد رسید...  

 


گله از دست کسی نیست... “قیصر امین پور”

 

وحشت از عشق که نه:

ترس ما فاصله هاست!

 

وحشت از غصه که نه:

ترس ما خاتمه هاست!

 

ترس بیهوده نداریم

صحبت ازکشتن ناخواسته عاطفه هاست

کوله باریست پرازهیچ که بر شانه ماست

 

گله از دست کسی نیست

مقصر

دل دیوانه ماست...!

 


مخزن الاسرار- » خمسه » ..."نظامی"

بخش ۱ - آغاز سخن

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

هست کلید در گنج حکیم

 

فاتحه فکرت و ختم سخن

نام خدایست بر او ختم کن

 

پیش وجود همه آیندگان

بیش بقای همه پایندگان

 

سابقه سالار جهان قدم

مرسله پیوند گلوی قلم

 

پرده گشای فلک پرده‌دار

پردگی پرده شناسان کار  ادامه مطلب ...