عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

پیغام... "ساعد باقری"

سرخوشم ، این ناگهان مستی ز بوی جام کیست ؟

شعله می ریزد زبانم ، بر زبانم نام کیست ؟

 

کوچه های روشن دل ، در صدای او رهاست

می رود منزل به منزل ، این طنین گام کیست ؟

 

اینک آن خون ؛ خون تلخ  سنگ بودن های من

نذر شیرین کاری  شمشیر خون آشام کیست ؟

 

آن جنون  لا ابالی ،‌ وحشی صحرای  وهم

در پناه کیست امروز ای عزیزان  رام کیست ؟

 

از پی هم مهر و قهر و مهر و قهر و مهر و قهر

دانه ها پاشیده اینجا ، پیش پایم دام کیست ؟

 

شام ؛ هر شام این شرار شعله شعله از کجاست ؟

صبح ؛ هر صبح این نسیم نو به نو ، پیغام کیست ؟

 

باورم نیست..."ساعد باقری"

یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا

شعله از توست ، اگر گرم زبانی است مرا

 

به تماشای تن سوخته ات آمده ام

مرگ من باد که این گونه توانی است مرا

 

نه زخون گریه آن زخم ، گزیری ست تو را

نه از این گریه یکریز ، امانی است مرا

 

باورم نیست ، نگاه تو و این خاموشی؟

باز برگردش چشم تو گمانی است مرا

 

چه زنم لاف و رفاقت ؟ نه غمم چون غم توست

نه از آن گرم دلی هیچ نشانی است مرا

 

گو بسوزد تنه خشک مرا غم ، که به کف

برگ و باری نبود دیر زمانی است مرا

 

عرق شرم دلم بود که از چشمم ریخت!

ورنه برکشته تو گریه روا نیست مرا

 

دیگر چه می‌خواهی؟...“ساعد باقری"

 

کشتی مرا، اکنون بگو دیگر چه می‌خواهی؟

زین کشته‌ی بی‌آرزو دیگر چه می‌خواهی؟

 

در جان من دیگر نماند آن شور سرمستی

خالی ز مِی شد آن سبو، دیگر چه می‌خواهی؟

 

گفتی بگو، گفتم، ولی نشنیدی و در من

افسرد ذوق گفتگو، دیگر چه می‌خواهی؟

 

حالم چه می‌پرسی، نشسته خار در چشمم

زهراب جوشد از گلو، دیگر چه می‌خواهی؟

 

با اشک پروردم تو را ای گل، ولی هیهات

کان آب برگردد به جو، دیگر چه می‌خواهی؟

 

خون دل عاشق حلال انگاشتی، حق بود

خونش حلالت باد، از او دیگر چه می‌خواهی؟

 

 


 

پای طلبم بود و به منزل نرسیدم...“ساعد باقری”

دیری است که دل ، آن دل دلتنگ شدن ها

بی دغدغه تن داده به این سنگ شدن ها

 

آه ای نفس از نفس افتاده ، کجا رفت

در نای نی افتادن و آهنگ شدن ها

 

کو ذوق چکیدن ز سرانگشت جنون ، کو

جاری به رگ سوخته ی چنگ شدن ها

 

زین رفتن کاهل چه تمنّای فتوحی؟

تیمور نخواهی شد از این لنگ شدن ها

 

پای طلبم بود و به منزل نرسیدم

من ماندم و فرسوده ی فرسنگ شدن ها