عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

خلاصه ای از زندگینامه غضائری رازی...


غضائری رازی:

    

اَبوزَید محمد غضائری رازی (درگذشتهٔ ۴۲۶ قمری) شاعر ایرانی، از شاعران بزرگ عراق و از مداحان امرای آخر دیلمی در ری و نیز سلطان محمود غزنوی بوده‌است. لقب شعری او غضایری است؛ غضاری هم نوشته‌اند. غضایری یعنی کسی که منسوب است به گلی که به آن گل سفال سازند. تذکره‌نویسان متاخر همچون دولتشاه سمرقندی در شرح احوال غضائری نوشته‌اند که او از ولایت ری به عزم خدمت سلطان محمود به غزنین رفت و در خدمت او تقرب بسیار یافت، و محسود شاعران دربار شد، چنانکه عنصری بر او رشک برد و دیوان او را در حضورش به آب شست . لیکن اولاً غضائری در قصیده‌ای که در جواب عنصری ساخته و به غزنین فرستاده اشارات صریح به دوری از غزنین دارد، و ثانیاً مسعود سعد در اشارتی که به غضائری و قصیدهٔ لامیه او دارد به دوری وی از غزنین و ارسال هر قصیده از شهر ری تصریح می‌کند.

گفته‌اند که غضائری مذهب شیعه داشت و ابیاتی که از غضائری نقل کرده و دلیل تشیع او قرار داده‌اند این است :


مرا شفاعت این پنج تن بسنده بودکه روز حشر بدین پنج تن رسانم تن
بهین خلق و برادرش و دختر و دو پسرمحمد و علی و فاطمه، حسین و حسن

ز دینارگون بید و ابر سپید... "غضایری"


ز دینارگون بید و ابر سپید

زمین گشته زرین و سیمین سما

چرا ناید آهوی سیمین من 
که بر چشم کردمش جای چرا

نسیم دو زلفین او بگذرد
برآمیخته با نسیم صبا

چه گویمش گویمش چون بگذرد
الا یا نسیم الصبا مرحبا

کنم خدمت پادشا تا کند
مرا بر تو بر پادشا پادشا

به دست اندرش برق و زیرش براق
که یاردش پیش آمدن وز کجا؟ 

که نه طعن ژوبینش رد کرد کس 
نه هرگز شدش زخم خطی خطا

عصا برگرفتن نه معجز بود
همی اژدهاکرد باید عصا