عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

خون شد دل پاره پارهٔ ما..." رضی‌الدین آرتیمانی "

 

خون شد دل پاره پارهٔ ما

مردیم و نکرد چٰارهٔ ما

 

دادیم به کفر زلفش ایمان

شاید که شود کفارهٔ ما

 

بندیم ز شکوه لب و لیکن

خون میچکد از نظارهٔ ما

 

بااین همه غم، نمیشود آب

آه از دل سنگ خارهٔ ما

 

بستیم رضی لب و توان یافت

پیغام دل از نظاره ما

 


 

زندگی نامه رضی الدین آرتیمانی...

  

رضی‌الدین آرتیمانی (میر رضی آرتیمانی )

      

                       

                   

 

آرامگاه میررضی‌الدین در تویسرکان

 

نام اصلی:          رضی‌الدین آرتیمانی

زمینهٔ کاری:       شعر عرفانی

زادروز:              ۹۷۸ قمری روستای آرتیمان از توابع تویسرکان

مرگ:                 ۱۰۳۷ قمری آرتیمان

ملیت:                ایرانی

نام های دیگر:     میر رضی، میر محمد

کتاب‌ها:             ساقی‌نامه و ...

تخلص:              رضی

استاد:               میرمرشد بروجردی

دلیل سرشناسی:شاعر عارف

 

رضی آرتیمانی یا رضی‌الدین آرتیمانی مشهور به میرمحمد متخلص به رضی

(زادهٔ ۹۷۸ در روستای آرتیمان – درگذشتهٔ ۱۰۳۷ هجری قمری)

از شاعران و عارفان مشهور دوران صفویه است.

 

محتویات :

۱          زندگی

۲          نمونه اشعار

۳          آثار

۴          منابع

 

 

زندگی:

وی در سال ۹۷۸ قمری در روستای آرتیمان از توابع تویسرکان بدنیا آمد.

 

در ایام جوانی به همدان رفت و در آن‌جا مشغول تحصیل شد و از شاگردان میر مرشد بروجردی گردید. رضی به علت شایستگی وافری که داشت زود مورد توجه شاه عباس که معاصر وی بود قرار گرفت و در جمع منشیان میرزایان شاه درآمد و به همین دلیل بود که داماد خاندان صفوی شد.

 

کلمه‌ی «میر» از آن جهت به رضی اطلاق شده است که مدتی جزء میرزایان شاه عباس بوده‌است. در بستان السیاحه بدین مضمون آمده‌است که «سید رضی آرتیمانی که در زمان شاه عباس ماضی صاحب دیوان و ساقی‌نامه‌ی مشهور است از قریه‌ی آرتیمان است اما اولاد وی اکنون از جد خویش نصیب و بهره نبرده‌اند. رضاقلی‌خان هدایت در مورد رضی چنین نوشته‌است: سیدی است صاحب ذوق و حال عرفانی با افضال در معارف الاهیه مسلم آفاق و در مدارج حقانیه در عالم طاق. معاصر شاه عباس صفوی و والد میرزا ابراهیم متخلص به ادهم است. وی که از رِندان مست و عارفان پاکدل و صوفیان صافی‌دل است علوم نقلی و عقلی را چون حجابی می‌بیند که انسان را به خود متوجه می‌سازد و از عشق به معشوق

یکتا بازمی‌دارد...» . 

از او حدود ۱۲۰۰بیت شعر در قالبهای گوناگون به جا مانده که معروفترین آن ها ساقی نامهٔ اوست.

 

رضی پس از گذران سالیانی از عمر شریف خود، دوباره عزم وطن خویش می‌نماید و به زادگاه برمی‌گردد و در سال ۱۰۳۷ هجری قمری (۱۰۰۵ش) درمی‌گذرد و او را در محل خانقاهش به خاک سپردند. آرامگاه او در «همینه» تویسرکان قرار دارد.

 

نمونه اشعار:

اشعاری پراکنده از ساقی‌نامه با مطلع و مقطع که سرشار از مفاهیم عرفانی و وحدت وجودی است:

 

الهی به مستان میخانه‌ات                                     به عقل آفرینان دیوانه‌ات

به دردی کش لجهٔ کبریا                            که آمد به شأنش فرود انّما

به درّی که عرش است او را صدف             به ساقی کوثر، به شاه نجف

الهی به آنان که در تو گمند                      نهان از دل و دیدهٔ مردمند

خدا را بجان خراباتیان                                 کزین تهمت هستیم وارهان

به میخانهٔ وحدتم راه ده                             دل زنده و جان آگاه ده

قلم بشکن و دور افکن سبق                    بسوزان کتاب و بشویان ورق

که گفته‌است چندین ورق را ببین              بگردان ورق را و حق را ببین

کتاب اشارت اَبرو بخوان                              شفا در لب جام پُرباده دان

به من، جان من، مِی بده، مِی بده              پیاپی، پیاپی، پیاپی بده

رضی روز محشر علی ساقی است           مکن ترک می تا نفس باقی است

 

 

آثار:

ساقی‌نامه

سوگندنامه

گوهر عشق

غزلیات

قصاید

رباعیات

ترجیع بند

مقطعات و غزلیات ناتمام

مفردات

 

منابع:

سوگندنامه، شریفی، محمد. محمدرضا جعفری. فرهنگ ادبیات فارسی.

تهران: فرهنگ نشر نو و انتشارات معین، ۱۳۸۷. شابک۸-۴۱-۷۴۴۳-۹۶۴-۹۷۸.

رضی الدین آرتیمانی وبگاه گنجور آثار سخن سرایان پارسی‌گو

 

شمع مزار... "رضی‌الدین آرتیمانی"

 

بهشت است آن ندانم یا بهار است

غلط کردم غلط، دیدار یار است

 

هلاک آن تنم کز نازنینی

زمین و آسمانش زیر بار است

 

مرا گوئی چرا شوریده شکلی

شراب است و بهار است و نگار است

 

مرا ویران دلی و جلوهٔ او

هزار اندر هزار اندر هزار است

 

بناکامی خوشم یا رب که آنچه

بکام من نگردد، روزگار است

 

رضی گویی میان کشتگان کیست

شهیدان تو را شمع مزار است

 


ﺷﮑﺴﺘﻢ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﻡ ﺳﺎﻗﯽ... “میررضی آرتیمان ”

ﺷﮑﺴﺘﻢ ﺗﻮﺑﻪ ﺍﻡ ﺳﺎﻗﯽ ﺗﻮ ﻫﻢ بشکن ﺳﺮ ﺧُﻢ ﺭﺍ

ﺑﺰﻥ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺸﮑﻦ ﺑﺸﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺸﺐ

 

ﺷﮑﺴﺘﻢ ﺗﻮﺑﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺲ ﺷﮑﻦ ﺩﺭ ﺯﻟﻒ ﺍﻭ ﺩﯾﺪﻡ

ﺩﻝ ﺯﺍﻫﺪ ﺷﮑﺴﺖ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺸﮑﻦ ﺑﺸﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺸﺐ

 

ﻗﺪﺡ ﺑﺸﮑﺴﺖ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺸﮑﺴﺖ ﻭ ﺟﺎﻡ ﺑﺎﺩﻩ ﻫﻢ ﺑﺸﮑﺴﺖ

ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭼﻪ ﺑﺸﮑﻦ ﺑﺸﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺸﺐ

 

ﺭﻓﯿﻘﺎﻥ ﺧﻤﺮﻩ ﺑﺸﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺗﻮﺑﻪ ﺑﺸﮑﺴﺘﯿﻢ

ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﻫﻞ ﺩﻟﯽ ﺑﺸﮑﻦ ﮐﻪ ﺑﺸﮑﻦ ﺑﺸﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺸﺐ

 

ﺻﻔﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺷﮑﺴﺖ ﺳﺎﻏﺮ ﻭ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﻭ ﺗﻮﺑﻪ

ﺑﯿﺎ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻊ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﺸﮑﻦ ﺑﺸﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺸﺐ