عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

خلاصه ای از زندگینامه سنایی غزنوی...


سنایی غزنوی

 

 

 

حکیم سنایی:


زادروز:              ۴۷۳ هجری قمری،غزنه

درگذشت:         ۵۴۵ هجری قمری،غزنه،آرامگاه غزنه

ملیت:               ایران بزرگ باستان، افغانستان

نام‌های دیگر:    ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی

دوره:                قرن پنجم و ششم هجری

آثار:                 حدیقةالحقیقه،سیرالعباد الی المعاد

 

ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی (۴۷۳-۵۴۵ قمری)، 

از بزرگ‌ترین شاعران قصیده‌گو و مثنوی‌سرای زبان پارسی است، 

که در سدهٔ ششم هجری می‌زیسته است.

 

 

زندگی:

حکیم سنائی در سال (۴۷۳ هجری قمری) در شهر غزنه (واقع در افغانستان ) دیده به‌جهان گشود، و در سال (۵۴۵ هجری قمری) در همان شهر درگذشت. نام او را عوفی مجدالدین آدم السنایی و حاجی خلیفه آدم نیز نوشته اند. محمد بن علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقةالحقیقه نام او را "ابوالمجدودبن آدم السنائی" نوشته است. این حاکی از آن است که نام‌های دیگری که بر روی او نهاده اند غلط می‌باشد. دردیوان سنایی ابیاتی به چشم می‌خورد که در آن سنایی خود را "حسن " خوانده است. در این بیت سنایی می‌گوید:

 

حسن اندر حسن اندر حسنم                    تو حسن خلق و حسن بنده حسن

 

به خاطر این بیت بعضی از محققان می‌گویند که نام او در اصل حسن بوده و وی بعدها نام "مجدود" را برای خود انتخاب کرده است. در ابتدا سنایی طبق عادت آن زمان به دربار سلاطین روی آورد و به دستگاه غزنویان راه پیدا نمود. او در ابتدا به مداحی پرداخت تا اینکه یکباره شیدا شد و دست از جهان و جهانیان شست. سنایی چند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. می‌گویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند. در سال ۵۱۸ ه.ق به غزنین برگشت. یادگار پر ارزش سفرهایش مقداری از قصاید وی می‌باشد. بعد از بازگشت به غزنین می‌گویند که خانه‌ای نداشت و یکی از بزرگان غزنین بنام خواجه عمید احمدبن مسعود به او خانه‌ای بخشید و سنایی تا پایان عمر در غزنین در عزلت به سر برد. و در این ایام مثنوی حدیقةالحقیقه را نوشت.

 

نصایح و اندرزهای حکیم سنایی دلاویز و پرتنوّع، شعرش روان و پرشور و خوش بیان، و خود او، در زمرهٔ پایه‌گذاران نخستین ادبیات منظوم عرفانی در زبان فارسی به‌شمارآمده است

(صفحهٔ ۴۲، حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ ).

 

او در مثنوی، غزل و قصیده توانائی خود را به وضوح نشان داده است.

 

سنائی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و پراکنده شد و این نیز از بزرگواری سنایی حکایت می‌کند.

 

مضامین عرفانی:

بسیاری از مفاهیم و مضامین بلند اخلاقی و عرفانی، برای نخستین بار، با سحر و سادگی سخن دل‌نشین، زلال، و از جان برخاستهٔ حکیم سنایی به ادبیات کهن فارسی وارد شد.

 

این سخن تحفه‌ایست ربانی                     رمز اسرارهای روحانی

خاطر ناقصم چو کامل شد                        به سخن‌های بکر حامل شد

هر نفس شاهدی دگر زاید                        هر یک از یک شگرف تر زاید

شاهدانی به چهره همچو هلال                 در حجاب حروف زهره جمال

در مقامی که این سخن خوانند                 عقل و جان سحر مطلقش دانند

خاکیان جان نثار او سازند             قدسیان خرقه‌ها در اندازند

 

همین بذرهای اولیهٔ سخنان روحانی و عرفانی‌ست که سنایی پراکنده کرد، و عطار و مولانا و سعدی و حافظ و جز آنان، در طول بیشتر از سه قرن، آن‌ها را به اوج پختگی، صلابت، روانی، و پر معنایی رسانیدند.

 

سنائی و مولانا:

معانی و الفاظ نو ظهور عرفانی در شعر و سخن سنائی در اشعار و اندیشه‌های دیگر استادان سخن فارسی همچون مولانا تأثیر گذارده و در مواردی بازتاب مستقیم داشته‌اند.

 

مولانای بلخی، عطار نیشابوری و سنایی غزنوی را به منزلهٔ روح و چشم خود می‌دانست:

 

عطار روح بود و سنایی دو چشم او            ما از پی سنایی و عطار آمدیم

 

آثار سنایی:

قصاید، غزلیات، رباعیات، قطعات و مفردات سنایی در دیوان اشعار وی گرد آمده است. جز دیوان، آثار دیگر او عبارت‌اند از:

 

حدیقةالحقیقه: این منظومه که در قالب مثنوی سروده شده است، محتوای عرفانی دارد. این منظومه را الهی‌نامه سنایی نیز خوانده‌اند. کار سرودن حدیقةالحقیقه در سال ۵۲۵ هجری قمری پایان یافته است.

 

طریق‌التحقیق: منظومه دیگری در قالب مثنوی است که به وزن و شیوه حدیقةالحقیقه سروده شده است و کار سرودن آن در سال ۵۲۸ ه.ق سه سال بعد از اتمام حدیقةالحقیقه، تمام شده است.

 

سیرالعباد الی المعاد: شامل هفتصد بیت است و در آن از موضوعات اخلاقی سخن رفته است. سنایی در این اثر به طریق تمثیل، از خلقت انسان و نفوس و عقل‌ها صحبت به میان آورده است. سنایی آن را در سرخس سروده است.

 

کارنامهٔ بلخ: هنگام توقف شاعر در بلخ سروده شده و حدود پانصد بیت است و چون به طریق مزاح سروده شده، آن را مطایبه‌نامه نیز گفته‌اند.

 

عشق‌نامه: شامل حدود هزار بیت در قالب مثنوی است و در چهار بخش حقایق، معارف، مواعظ و حکم گرد آمده است.

 

عقل‌نامه: منظومه‌ای است که در سبک و وزن عشق‌نامه در قالب مثنوی سروده شده است.

 

مکاتیب: نوشته‌ها و نامه‌هایی از سنایی است که به نثر فارسی نوشته شده و از آن با نام مکاتیب یا رسائل سنایی یاد می‌شود.

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی... "سنایی"

 

 

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

 

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم

همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

 

تو زن و جفت نداری تو خور و خفت نداری

احد بی زن و جفتی ملک کامروایی

 

نه نیازت به ولادت نه به فرزندت حاجت

تو جلیل الجبروتی تو نصیر الامرایی

 

تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی

تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی

 

بری از رنج و گدازی بری از درد و نیازی

بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی

 

بری از خوردن و خفتن بری از شرک و شبیهی

بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی

 

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

 

نبد این خلق و تو بودی نبود خلق و تو باشی

نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی

 

همه عزی و جلالی همه علمی و یقینی

همه نوری و سروری همه جودی و جزایی

 

همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی

همه بیشی تو بکاهی همه کمی تو فزایی

 

احد لیس کمثله صمد لیس له ضد

لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی

 

لب و دندان سنایی همه توحید تو گوید

مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی

 


مستی... "سنایی"


 

 

نکند دانا مستی نخورد عاقل می

ننهد مرد خردمند سوی مستی پی

 

چه خوری چیزی کز خوردن آن چیز ترا

نی چون سرو نماید به مثل سرو چو نی

 

گر کنی بخشش گویند که می کرد نه او

ور کنی عربده گویند که او کرد نه می