عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

فرخی و بی مهری سلطان محمود غزنوی...

...باید یادآوری نمود که همیشه بخت با او یار نبود، چنانکه باری با آنکه 

سیزده سال در دربار خدمت کرده بود، مورد بی مهری سلطان قرار گرفت 

و از دربار رانده شد و حق آنرا نداشت که دربار ظاهر شود. 

به گفته خودش سبب این بی مهری سلطان محمود بدگویی رقیبان او 

بوده و آنها به سلطان سخن چینی کرده بودند که فرخی با یکی از نزدیکان 

سلطان شراب خورده است:

 

شاه از من به دل گران گشته است         

بــه گناهی کـه بیگناهم از آن

 

سخنی باز شــــــد بــه مجلس شاه        

 بیشتر بــود از آن سخن بهتان

 

سخن آن بود که باده خورد همی         

 به فلان جای فرخی و به فلان

 

خـوردم آنجــا دوسه قـــدح سبکی         

بــودم آنجا بدان سبب مهمان

 

چنانکه از برخی ابیات او بر می آید این وضع تا دو سال دوام می کند و شاعر 

مجبور می شود که غلامان خود را بفروشد. فرخی در یک قصیده دیگرش 

خطاب به سلطان می گوید:

 

دی کسی گفت که اجری تو چند است از میر

گفتم اجری من ای دوست فزون از هنرم

 

جز که امروز دو سال است که بی امر امیر

نیست از نان و جــو اسب نشـــان و خبرم

 

کسی که این پرسش را از وی کرده بود، پیشنهاد یاری می دهد ، اما پاسخ 

فرخی این است که نمی تواند جز امیر خدمت دیگری را کرده نمی تواند:

 

گفت بدهم، چندان که بخواهی بستان      

گفتم اندوه مخور هست هنوز این قدرم

 

نه نکو باشد از من نه پسندیده که من     

خدمت میر کنم نان ز دگر جای خورم

 

از خلال این ابیات معلوم می شود که سلطان این اشتباه او را عفو نموده و 

باز او را به دربار خواسته بود. اما در این آشتی پای کسی دیگر در

میان بوده یا خیر؟ آشکار نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.