عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

صلی الله علیک یا حسین... "حسین جنتی"


 

روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه!

نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!

 

این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار،

پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه!

 

باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا،

به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه!

 

شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار،

دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!

 

جان من برخیِ " آن مرد " که در شط فرات،

تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه!

 

هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین،

ای دمش گرم!! سرش رفت، ولی قولش نه!

 


آسوده باش... "حسین جنتی"


آسوده باش و رنج فراوان مکش
بنشین و خط به صورتِ زندان مکش!

از در که بگذری همه دیواره است
بر میله هاش بیهده سوهان مکش!

جای تو نیست سفره ی اهل جهان
این استخوان پوچ به دندان مکش!

سروی! کمر برای شکم خم مکن
آزاده باش و زحمتِ کوهان مکش!

دل بر وفای مردم دنیا مبند
طفلِ حرامزاده به زهدان مکش!

آب بقا ز جوی سکندر مجو
عطشان بمیر و منّت حیوان مکش!

لفظِ دری به خدمت خوکان مبر
یک لحظه پای از سرِ پیمان مکش


 

هرچند مدتی ست ... "حسین جنتی"


 

هرچند مدتی ست که نانم نمی رسد،

 گوشِ کسی به آه و فغانم نمی رسد!

 

تنگ است راهِ سینه چنان، کز هجومِ بغض،

 حرفِ شکایتی به زبانم نمی رسد

 

 ننگِ درازدستی ام از سر گذشته است،

 شادا که دستِ من به دهانم نمی رسد!

 

سروِ چهارفصلِ بلند ایستاده ام!

هرگز زیان زِ بادِ خزانم نمی رسد

 

ابله! منم که نانِ من از شعرِ من جداست!

بی نان، خلل به طبعِ روانم نمی رسد

 

زان شاعران نی ام که بگریم چو سفلگان

 تا خلعتی زِ " خواجه فلانم " نمی رسد!

 

بسیار شاعران که سوارند و فربه اند

 زآنان یکی به گَردِ بیانم نمی رسد...