عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

آن ماه مهر پیکر نامهربان ما..."خواجوی کرمانی"

 

آن ماه مهر پیکر نامهربان ما

گفت ای بنطق طوطی شکرستان ما

 

وقت سحر شدی بتماشای گل به باغ

شرمت نیامد از رخ چون گلستان ما

 

در باغ سرو را ز حیا پای در گل ست

از اعتدال قد چو سرو روان ما

 

برگ بنفشه کز چمن آید نسیم او

تابی ست از دو سنبل عنبر فشان ما

 

آب حیات کز ظلماتش نشان دهند

آبی ست پیش کوثر آتش نشان ما

 

ماییم فتنه‌یی که در آخر زمان بود

ور نی کدام فتنه بود در زمان ما

 

بنمود چشم مست و بر مزم عتاب کرد

کاخر چنین بود غمت از ناتوان ما

 

در باغ وصل اگر نبود چون تو بلبلی

کم گیر پشه‌یی ز همای آشیان ما

 

می کرد در کرشمه به ابرو اشارتی

یعنی گمان مبر که کشد کس کمان ما

 

کس با میان ما نکند دست در کمر

الا کمر که حلقه شود برمیان ما

 

خواجو اگر چه در سر سودای ما رود

تا باشدش سری سر او و آستان ما


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.