عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

محتسب... "پروین اعتصامی"

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت

مست گفت: ای دوست, این پیراهن است, افسار نیست

 

گفت: مستی, زآن سبب افتان و خیزان مى روی

گفت: جرم راه رفتن نیست, ره هموار نیست

 

گفت, مى باید تو را تا خانه قاضی برم

گفت: رو صبح آی, قاضی نیمه شب بیدار نیست

 

گفت: نزدیک است والی را سرای, آنجا شویم

گفت: والی از کجا در خانه خّمار نیست

 

گفت: تا داروغه را گوییم, در مسجد بخواب

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست

 

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت: کار شرع,‌کار درهم و دینار نیست

 

گفت: از بهر غرامت,‌جامه‌ات بیرون کنم

گفت: پوسیده است, جز نقشی ز پود و تار نیست

 

گفت: آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه

گفت: در سر عقل باید, بى کلاهی عار نیست

 

گفت: مىبسیار خوردی زآن چنین بى خود شدی

گفت: ای بیهوده گو, حرف کم و بسیار نیست

 

گفت: باید حد زند هشیار مردم, مست را

گفت: هشیاری بیار, اینجا کسی هشیار نیست

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.