ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
لبخند می زنی به شب سوت و کور من
آنک تویی سپیده ی فردای دور من
آیینه ی عزیز جوانسالی منی
تقدیر هم نهاده تو را در حضور من
مثل خیال آمده ای و نشسته ای
در لحظه های مبهمِ شعر و شعور من
معلوم نیست ، کیست که مغلوب می شود
پروای بی بهانه ی تو یا غرور من
این جَست و خیز شاد و سبکبالی تو چیست ؟
یادآورِ گذشته ی پُر شرّ و شور من
از گرمیِ همیشه ی دستت تهی مباد
این دست پُر ز پینه ی سرد و صبور من
لعنت بر آسمان ! که تو را بعد سالها
امروز سبز کرده به راه عبور من
از بسکه دیر یافتمت نوبتم گذشت
حسرت به عمرِ رفته جزای قصور من