عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار
عرفان من...Erfane Man

عرفان من...Erfane Man

مجموعه اشعار

برآستان بهار... "نادر نادرپور"


 من آن درخت زمستانی ، بر آستان بھارانم

 که جز به طعنه نمی خندد ، شکوفه بر تن عریانم

 

 ز نوشخند سحرگاهان ، خبر چگونه توانم داشت

 منی که در شب بی پایان ، گواه گریه ی بارانم

 

 شکوه سبز بھاران را ، برین کرانه نخواهم دید

 که رنگ زرد خزان دارد ، همیشه خاطر ویرانم

 

 چنان ز خشم خداوندی ، سرای کودکی ام لرزید

 که خاک خفته مبدل شد ، به گاهواره ی جنبانم

 

 درین دیار غریب ای دل ، نشان ره از چه کسی پرسم ؟

 که همچو برگ زمین خورده ، اسیر پنجه ی طوفانم

 

 میان نیک و بد ایام ، تفاوتی نتوانم یافت

 که روز من به شبم ماند ، بھار من به زمستانم

 

 نه آرزوی سفر دارد ، نه اشتیاق خطر کردن ،

 دلی که می تپد از وحشت ، در اندرون پریشانم

 

 غلام همت خورشیدم ، که چون دریچه فرو بندد

 نه از هراس من اندیشد ، نه از سیاهی زندانم

 

  

 کجاست باد سحرگاهان ، که در صفای پس از باران

 کند به یاد تو ، ای ایران ! به بوی خاک تو مھمانم

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.