ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دیـشـب شـب رؤیـای تـو بود و تـو نـبـودی
بـا مـن یـلــه یـلــدای تـو بـود و تـو نـبـودی
دل زیـر لـب آهـسـتـه تـمـنـّـای تـو مـیکـرد
بـر لـب هـمـه نجـوای تـو بود و تـو نـبـودی
دیـشـب که شـب از آیـنـهی مـاه گل انـداخت
گل ، سـایـهی سـیـمـای تـو بود و تـو نبودی
در بـاغ نـظـر ، مـردم بـیـنــــایـی چـشــمـم
مـشـتـاق تـمـاشـای تــو بــود و تـو نـبــودی
دیـشـب نـفـس بـاغـچـه در سـایهی مـهـتـاب
خوشبـو ز غـزلـهـای تـو بود و تـو نـبودی
بـالـــنـــــــده تـر از بـال بـلـنــــدای خـیـالــم
کــــوتـــــــــاهی بالای تـو بود و تـو نبودی
دیـشـب چـمـن خواب من از بـوی تـو آشفت
خـرّم ـ گل من ! ـ جای تـو بود و تـو نبودی
با من همه جا هـمـسـفر و هـمسر و هم سـیـر
انـدیـشــــــهی پـویای تـو بـود و تـو نـبـودی
دیـشـب ز لـب چـشـمـه صـدای تـو شـنـیـدم
در گـوش مـن آوای تـو بـود و تـو نـبــودی
گـفـتی که : "غـزال غـزل زخـمی عـشـقـم"
دل ، وسعت صحرای تـو بود و تـو نـبودی
دیـشـب مـن و یـاد تـو غـریـبـانـه نـخـفـتـیـم
در سـر هـمه سـودای تـو بود و تـو نـبـودی
بـر مـوج جـنـون کـشـتی سرگـشتهی جـانــم
طـوفـانی دریـای تــو بـود و تــو نـبــــــودی
دیشب لبم از سوز سخن های تـو میسوخت
در مـن هـمـه غـوغـای تـو بود و تـو نبودی
دل ، "آتش نی" از "سفر سوختن" آورد
آتـش هـمـه از نـای تــو بـود و تـو نـبـــودی...